میدانیم که جهانِ اجتماعیِ را که مطالعه میکنیم پیچیده است و این اشکال گوناگون دانشی را میطلبد که ممکن است برخی برای اجتماع منحصر به فرد باشد. با این حال، یکی از موضوعات پیچیدهای که تا کنون توجهی زیادی را به خود معطوف داشته و همواره مورد اختلاف اندیشمندان قرار گرفته است اصطلاحات سِکس (جنس) و جندر (جنسیت) است که در این نبشتۀ کوتاه بدان پرداخته شده است.
واژهی (جندر) که در فارسی «جنسیت» ترجمه شده است در کنار واژهی سکس که (جنس) ترجمه شده است، یکی از مباحث بسیار با اهمیت در جامعهشناسی است. توجه جامعهشناسی به این موضوع از اوایل قرن بیستم که حوادث و اتفاقات زیادی قواعد «جندر» را تحت تاثیر قرار دادند، معطوف گردید. مطالعهی جندر به عنوان مهمترین روند در رشتهی جامعهشناسی در همین قرن ظهور کرد. تحقیقات و نظریات همراه با مطالعات مسائل جندر، جامعهشناسی جندر را از حاشیه به نظمی مرکزی سوق داد. به عنوان مثال، برای درک تاثیرات قدرتمند اجتماعی رکود دوره هزار ساله و الگوهای جهانی شدن، تحلیلهای جامعه شناختی باید برای جندر دلایل موجهی ارائه دهد.
جامعهشناسی علاقمند این است که چگونه رفتار بشری با زندگی گروهی شکل یافته است. هرچند تماماً زندگی گروهی به شیوههای مختلفی تنظیم شده است، جندر اجزای کلیدی این نظم میباشد.
انفجار تحقیقات در بارۀ مسایل جندر در حال حاضر نشان میدهد که تمام تعاملات اجتماعی و نهادهای که تعاملات در آنها صورت میگیرد، در بعضی از شیوهها «جندری» یا «جنسیتی» هستند. بررسی «اصل» و «فرع» برای این جندر سازی بنیادهای نظری و تجربی جامعهشناسی را دوباره شکل داده است. از جهت نظری، آگاهی از جندر، موجودیت نظریه جامعه شناختی را واضح ساخته است و به ایجاد الگوی فیمینستی جدید منجر گردیده است. از جهت تجربی، آگاهی از جندر به استراتیژیهای تحقیق خلاق منجر گردیده و موضوعات جدیدی را برای تحقیق جامعه شناختی باز کرده است.
تقریباَ تمام جوامع بصورت نسبی از الگوهای ثابت، که چگونگی تعاملات اجتماعی را شکل میدهد، ساخته شده اند. یکی از مهمترین ساختارهای اجتماعی که تعاملات اجتماعی را شکل میدهد، منزلت است، منزلت به معنای مقوله یا موقعیتی که فرد اشغال میکند و این که زن یا مرد در این موقعیت چگونه تعریف می شود.
ما اغلب موقعیت ها را از طریق تلاش های خود مان در چرخه زنده گی بدست می آوریم. به عنوان مثال، ما همزمان تعدادی از منزلت ها را ، مانند منزلت مادر، پدر، پسر، دختر، وکیل، بیمار، کارمند، و مسافر اشغال مینماییم. این منزلتها منزلتهای منتسب شدهای هستند که بر افراد تحمیل شده اند و افراد ناگزیر از حمل آنها هستند. مهمترین موقعیتهای منتسب شده عبارت اند از جندر، نژاد و طبقه اجتماعی. از آنجاییکه منزلت به سادگی موقعیتی در داخل یک نظام اجتماعی است، نباید با رتبهی «اعتبار» اشتباه گرفته شود. وضعیت «اعتبار بالا» و همچنین وضعیت «اعتبار پایین» وجود دارد. برای مثال، در ایالات متحده یک داکتر موقعیت با اعتبارتری را نسبت به یک وزیر اشغال میکند.
تمام جوامع اعضایش را با موقعیتها طبقهبندی میکند و نیز این موقعیتها را در بعضی از شیوهها، و در نتیجه نظام طبقه بندی اجتماعی را ایجاد میکند. افرادی که موقعیتهایشان شامل درجهبندی پایین موقعیتهای منتسب شده نسبت به موقعیتهای درجهبندی بلند میباشد، تقریباَ در نظام قشربندی پایین و آسیبپذیر اجتماعی، تعصب و تبعیض قرار دارند. امروزه هیچ جامعهی شناختهشدهی نیست که در آن وضعیت زنان بطور مداوم در مرتبه پایینتر نسبت به وضعیت مردان قرار نداشته باشد.
نقش، رفتار مورد انتظار در ارتباط با موقعیت است. با توجه به هنجارهای اجتماعی، نقشها اجرا شده هستند، نقشهای مشترک که رفتار انسانها را در شرایط خاصی رهنمایی میکند. هنجارهای اجتماعی امتیازات و مسئولیتهای موقعیت را مشخص مینماید. تمام موقعیتها با نیازمندیهای نقش هنجاری به زنان و مردان، مادران و پدران، دختران و پسران پیوند دارد. منزلت مادر برای نقش مورد انتظار شامل عشق، پرورش، از خودگذشتگی، خانهسازی، و فراهمی است. منزلت پدر برای نقشهای منتظره،
برای مثال، مهمترین روند نقشهای جنسیتی در قرن بیستم در ایالات متحده افزایش گستردهی زنان در نیروی کار است. در انجام نقش مادر، از زنان انتظار میرود تا برای برآوردن نیازهای خانواده و محل کار در دسترس باشند. از آنجاییکه زنان موقعیتهای را که در محل کار و دیگر نهادهای اجتماعی اشغال کرده اند تغییر داده نشده است، دامنهی نقش قابلقبولشان به شدت محدود شده است. در نتیجه خانواده و مکان کار ناگزیر برای زمان کار و توجه مادر با همدیگر در رقابت اند.
نظر به اجزای کلیدی ساختار اجتماعی، منزلتها و نقشها به ما اجازه میدهند تا زندهگی خود را از راههای پیشبینیپذیر با ثبات سازیم. به عنوان مثال: انسانها با موقعیتی (از بالاترین موقعیت اجتماعی تا پایینترین موقعیت اجتماعی) که در جامعه بدست می آورند زندگی شان را شکل میدهند، نظر به موقعیتی که دارند اعتبار اجتماعی کسب می کنند و از موقعیت همسان تاثیر میپذیرند. هر موقعیتی که از اعتبار بیشتری برخوردار باشد زندگی انسانها را باثباتتر میسازد و در واقع این نقشها،
این تعاریف ثابت با توسعۀ کلیشهها یکجا شدهاند—مفاهیمی که مردم موقعیتهای همسانی را در گروه اشغال میکنند بیش از حد ساده میگرداند و در کُل ویژهگیهای مسلّمی را به اشتراک میگذارد. گرچه کلیشهها میتوانند شامل ویژهگیهای مثبتی باشند، اما، اغلب شامل ویژهگیهای منفی که بعداً برای توجیه کردن تبعیض در مقابل اعضای گروه استفاده میشوند نیز میباشد.
اظهار کلیشههای منفی میتواند به تبعیض جنسی ختم شود، باوری که منزلت زن نسبت به منزلت مرد پایینتر است. مردان نیز از نتایج منفی تبعیض جنسی ایمن نیستند، اما زنان بیشتر آنرا تجربه میکنند زیرا موقعیتی را که زنان اشغال مینمایند بیشتر لکهدار تلقی میشود تا موقعیتی را که مردان اشغال میکنند. برای مثال، در مقایسه با مردان، زنان احتمالاَ بیشتر موقعیتهای را در خانه و بیرون از خانه اشغال مینمایند که با قدرت کمتر، اعتبار کمتر، دستمزد کمتر و یا هیچ دستمزدی همراه میباشد. باورها در بارۀ مادون بودن زنان از نظر بیولوژیک تقویت شده اند و سپس تبعیض مستقیم را در مقابل زنان بوجود آورده اند.