به گزارش ایران ناز این ضرب المثل یعنی انسان وقتی ارزش واقعی نعمتهایی که دارد مثل سلامتی، راحتی، حضور عزیزان و خانواده و … را میفهمد که دچار مشکل و گرفتاری شده باشد یا آنها را از دست بدهد ( و یا ترس از دست دادنشان را در گرفتاریها حس کند.). در غیر این صورت قدر موقعیتی که در آن است را نمیداند و پر توقع است و بهانه جویی میکند.
انسانی که درد و رنج در زندگی کشیده باشد، قدر آسایش را بیشتر از افراد مرفه و بی درد میفهمد. ٰافرادی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت میرسند، قدر و ارزش موقعیت خود را بیشتر میدانند.
*کاربرد این ضرب المثل کجاست؟
ضرب المثل قدر عافیت در مورد افرادی به کار می رود که قدر و ارزش داشته هایشان را نمیدانند یا قدر راحتی و سلامتی که در آن هستند را درک نمیکنند. همچنین گاهی خطاب به انسان های مرفّه و بی درد که از رنج و غم دیگران خبری ندارند گفته میشود.
*ریشه این ضرب المثلبه کجا برمیگردد؟
حکایتی از گلستان سعدی است که در ادامه مطلب این داستان درباره ضرب المثل قدر عافیت را میخوانیم. این حکایت با نام حکایت حکمت در کتاب فارسی پنجم نیز آمده است.
*آشنایی با داستان بلادیده قدر عافیت داند از سعدی
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد.
چندان که ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشهای بنشست و قرار یافت.
ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر، تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را، دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت است
فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در
(گلستان سعدی: باب اول «در سیرت پادشاهان»)