این همه دوستدار هم نباشید
مرگ شما را یک تن میبیند
شما را
یک تن میبرد
مــثل سه طره ی
بافه ی یک گیسو
بــه هَم تنیده شدیـم
من، تو و رویاهامان
یـــــکی زیــر،
یـــکی رو!
دسـتـهـایـمـان;
زیــبــاتــریــن بـــافـــتــنی دنـــیـــا
رمانتیک ترین متن های عاشقانه شهریور 1394
تو را میخواهم
برای یک لحظه زیستن
و بعد،
بگذار تا ابد
ابرها ببارند
نیمه شب مرا
غسل تعمید می دهد ، شرجیِ نفسهایت !
همه بدانند …
نظر کرده ی حلقه ی گیسوانت شده ام …
مــثل سه طره ی
بافه ی یک گیسو
بــه هَم تنیده شدیـم
من، تو و رویاهامان
مسافر کناریام که پیاده شد
پنجرهای گیرم آمد
باقی مسیر را گریستم …
قـدم زدن در پـیاده رو
جـای خـالی ِ تـو را به رُخـــم مـی کـشد…!
بـرای همـین
همـیشه دوسـت داشـتم
روی جـدولهـا راه بـروم…
دوستت دارم اما نمىتوانى مرا در بند کنى
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر
نتوانستند و بند آب نتوانست
پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من مکوش!
مرا بپذیر آنچنان که هستم
برای خوشبخت شدن با یک مرد
کافی ست او را باور کنی ،
حتی اگر دوستش هم نداشته باشی …
و برای خوشبخت شدن با یک زن
کافی ست او را دوست داشته باشی …
حتی اگر باورش نداشته باشی
با کسی باش که…
وقتایی که دلت گرفته…
حوصله نداری…
ناراحتی…
حس میکنی یه دنیا غم داری…
بلد باشه شادت کنه!
راه قلبتو بلد باشه!
تنهات نذاره!
مــرا کَس بسیــار اَستــ ؛
اَفسوس !
کـﮧ בِل یکـ نـا کَس مے פֿواهَـב …!
یه وقتایی باید رفت…!
اونم با پای خودت…!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…!
ولی بدون…
یه روزی…
یه جایی…
بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی…
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ
ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
گاهی بی صدا نگاهت میکنم …
مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی ،
شاید اگر بغضم فرو نشیند
صدایت کنم …
تلخ میگذرد این روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمی برای دلم
یک رهگذر معمولی بسازم…!
هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم
میدانــم بالاخره
یک روز
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
نمیدانم به مسافر دل بستم
یا
مسافر شد آنکه به او دل بستم . . .
از تو گفتن سوزش چشم می آورد
و از تو نگفتن تورم گلو
بگویم یا نگویم ؟
هیچکس بعد هیچکس نمرده
ولی …
خیلیا بعد از خیلیا
دیگه زندگی نکردن . . .
پر از اشکم ولی میخندم به سختی
به قول فروغ که میگفت:
شهامت میخواهد سردباشی
و گرم بخندی!
یـــه حرفهائیــم هســت توی زندگـــی
کـه فقط میتونی به دیــوار اتاقــت بگــی !
گراهام بـــل عــــزیز!
تلفنی که زنـــگ نمی خورد که نیـــازی به اخــــتراع نداشت!!
حوصـــله ات ســـر رفته بود،
چــــسب قلـــــب اختراع می کردی
می چسباندیم روی ایـــن ترک های قلب صاحب مـــــرده مان
و غصـــه زنـــگ نخوردن تلفـــــنی که اختراعش نکرده ای
را نمی خوردیم!