با رفتن تو ترانه بیمفهوم است
منظومه عاشقانه بیمفهوم است
باید که چو ابر روز و شب گریه کنیم
لبخند در این زمانه بیمفهوم است
تا از تن تبدار زمین روح خدا رفت / بالندگی از همت عنقایی ما رفت
آن ابر که گل هم قدم بارش او بود / سیراب نکرده عطش دشت، چرا رفت؟
با آمدنت بهار دل پیدا شد / بلبل به نوا آمد و گلها وا شد
ای کاش که رفتنت نمی دیدم من / با رفتن تو قیامتی بر پا شد . . .
دنیا به عزای تو یتیمانه گریست
هر مرد و زن و عاقل و دیوانه گریست
من کودک معصوم یتیمی دیدم
آنروز چه مظلوم و غریبانه گریست . . .
تنها نه دل و سینه و سر میسوزد
خورشید و ستاره و قمر می سوزد
هر شب که به گلزار تو آیم بینم
از داغ تو لاله تا سحر می سوزد
می سوخت چو شمع تا سحر در شب مرگ
بشکفت گل از گل رخش در تب مرگ
آرامتر از همیشه با یاد خدا
گل خنده زد و نهاد لب بر لب مرگ . . .
در فراقت دیدهای بی نم نبود / با بهاران بازگرد ای جان جان
تا تو بودی رخنهای بر غم نبود / رحلت امام خمینی تسلیت باد . . .
ای خمینی ای مسیحای زمان / ای تسلای دل و آرام جان
یاد تو ما را چراغ روشن است / عشق تو همواره در جان و تن است . . .
ای امام ای خفته در دامان خاک / ای به هجرت، سینه ما – چاک چاک
جرعه نوش چشمهایت بودهایم / آری آری مبتلایت بودهایم . . .
ناگاه با عروج تو چون روبرو شدیم / در انزوای تلخ غریبی فرو شدیم
دنبال تو تمام زمان را ورق زدیم / با دستهای خالی خود روبرو شدیم . . .
تا تو بودی رخنهای برغم نبود / زخم دل را حاجت مرهم نبود
با زلالیهایت ای تفسیر عشق / عشقورزی سخت بر آدم نبود
رحلت امام خمینی بر عاشقانش تسلیت باد
اماما از فراغت جان ما سوخت ای امام
ز سوز درد و داغت جان ما سوخت