سیاهت را به تن کن باز،دل آری…محرم شد اری
صدای سینه ی مردم ،درون کوچه می پیچد
صدای سنج و دمام است،غوغایی…محرم شد اری
صدای شیون مردم ، که از مسجد به گوش آید
صدای طبل و زنجیر است و مداحی…محرم شد اری
صدای هق هق ابری که می گرید برای او
صدای شیون باد است ، با بادی…محرم شد
پسر میپرسد: ای بابا، چرا حالت پریشان است؟
پدر گفتا:سیاهت کو؟نمیدانی؟…محرم شد
سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم
خوشا احوال شب را که همه رنگش…محرم شد
خوشا احوال مردانی، که سیراب از عطش رفتند
هفتاد و دو پروانه، که رفتند و …محرم شد