آداب، رسوم و فرهنگ هر منطقهای از کشور سرشار از غنا و ظرافتهاي خاص است. این آیینها در درون خود، خرده فرهنگهايي را نهفته كه شالوده و اساس فرهنگ آن ملت را بنیان مینهد.
باورها و آرزوهاي هر ملتي را ميتوان در آداب، رسوم و آيينهاي ملي و مذهبي آن ملت یافت. دیدن این آداب و رسوم برای بسیاری از مردم ایران و جهان، میتواند بسیار جذاب باشد و حتی یکی از انواع گردشگری را نیز دربرمیگیرد که به آن «گردشگری رویداد» گفته میشود.
آداب و مراسم عروسی در زنجان قدیم نمونهای از این سنتها بوده که در روزگاری نه چندان دور شکل و شمایل خاصی داشت. هر چند مرور زمان رنگ کهنگی بر چهره این سنتها نشانده ولي این مراسم در برخی روستاهای این استان هم چنان پا برجاست و گذر زمان نتوانسته شکل و شمایل این سنتها را رنگ و بوی دیگر بدهد.
آن زمان جواني كه قصد ازدواج داشت، به خاطر مسائل عرف خانوادگي نميتوانست موضوع را با پدر و مادر خود در ميان بگذارد و آن را به خواهر، خاله، عمه يا اقوام نزديك ديگر ميگفت و آنان قضيه را با پدر و مادر او در میان میگذاشتند. البته اگر پسر مشكلاتي از قبيل سربازي نداشت، برايش آستين بالا ميزدند و پس از جويا شدن نظرات پسر درباره دختر مورد نظر، با مشورت اقوام نزديك، مادر يا خواهر بزرگ به خواستگاري ميرفتند.
فرد خواستگار كه به او «ائل چي» میگفتند با مخاطب قرار دادن مادر عروس و با گفتن اینكه: بيزيم اوغلوموزو نوكرچيليگه قبول ائدريز (پسر ما را به نوكري قبول ميكنيد) سر صحبت را باز ميكرد. اگر مادر عروس با اين وصلت موافق باشد، با گفتن: قيزدا اوزوزون، اوغلان دا اوزوزون دور، (دختر و پسر هر دو مال شماست) ميگويد: اجازه بدهيد، ببينيم نظر خود دختر، پدر و برادرانش چيست تا به شما جواب دهيم. اگر خانواده عروس کلا با اين وصلت مخالف باشند. ميگويند: بيزيم قيزيميز يوخ (ما دختر نداريم). پس از دو تا سه بار رفت و آمد اگر خانواده عروس جواب بله میگفت، چند نفر از بزرگان خانواده داماد براي صحبت درباره مهريه و شيربها (باشليق) و قرار و مدار عروسي به خانه عروس ميرفتند.
رسم بعضی خانوادهها بر این بود که پس از معلوم شدن مهريه مقداري از آن را بهعنوان شيربها تعيين ميکردند و بعضيها شيربها را جدا تعيين كرده كه بايد خانواده داماد آن را براي كمك در تهيه جهيزيه به خانواده عروس بپردازند؛ البته این هم به وضع مالی خانواده عروس بستگي دارد.
اگر خانواده عروس از لحاظ اقتصادي غني بود، زياد به شيربها اهميت نميداد يا آن را نميگرفت. عدهاي هم به جاي شيربها سه یا چهار تكه از وسايل جهاز را ميخریدند. مبلغ مهريهها از صد سال پيش تاکنون آن طوری که قدیمیهای این شهر نقل میکنند، از چند تومان به ميليونها تومان رسيده و جالب اینکه در هيچ كدام از مراحل خواستگاري داماد و عروس خودشان حضور ندارند.
در زنجان قدیم به حلقه ازدواج، نشان اوزوكي می گفتند .
بردن«كله قند» به خانه عروس
پس از قرار و مدار و مشخص شدن وضعيت اين وصلت، خانواده داماد با دعوت از اقوام و دوستان در يك شب معين مقداري مواد غذايي مثل برنج، روغن (که سابق روغن حيواني بود)، قند و… به همراه مقداري شيریني جات و يك «كله قند» به خانه عروس ميبردند.
در اين مراسم اگر عاقد حضور داشت، پس از خواندن صيغه محرمیت يكي از ريش سفيدان مجلس كله قند را ميشكست و با شكستن كله قند حاضران با كف زدن ميگفتند: مبارك اولسون (مبارك باد). بعد از آن با شيريني و ميوه حاضران پذيرايي میشدند. اين مراسم «قند سينديرماق »(قند شكن)يا «شيريني ايچمك» (شيريني خوران) نام داشت.
فرداي آن شب چند نفر از زنان خانواده داماد به همراه مقداري هدايا، يك انگشتري طلا براي عروس ميبرند كه اصطلاحا به آن «نشان اوزوكي» به معني حلقه ازدواج و به اين مراسم «اوزوك تاخما» ميگفتند. از آن پس دختر را نشانلي(نشاندار)، دختر و پسر را «آداخلي» (نامزد) و دوران نامزدي را «آداخليليق» مينامیدند.
ائل جاري
در دوران نامزدي خانواده داماد در انجام بعضي از كارها به خانواده عروس يا به قول برخي تازه فاميل شان كمك ميكردند. يكي از اين كمكها را «ائل جاري يا جار» ميگويند. اگر دوران نامزدي در فصل تابستان بود، خانواده داماد عدهاي را بهعنوان كمك براي برداشت محصول خانواده عروس دعوت ميكرد. تعداد اين افراد بر اساس تقاضاي خانواده عروس از5 نفر به 40 نفر ميرسید.
آداب و رسوم ازدواج به دو شکل در زنجان برگزار میشد.
اين افراد پس از صرف صبحانه در خانه عروس راهي محل كار ميشدند. در این مراسم ترجیح میدادند، از فاميلهاي عروس مثل پدر بزرگ، عمو، دايي و سایر اقوام دعوت نشود. پدر عروس هم افراد خود را به كمك اقوام خود ميفرستاد. اين مراسم با شوخي و بگو و بخند همراه بود. كسانی كه صداي خوبي داشته باشند، ترانه يا از داستانهاي «آشيقي» براي حاضران ميخواندند و افراد با گفتن: «ساغول اول» او را تشويق ميكردند.
موقع عصر پدر يا برادر عروس نيم ساعت تا يك ساعت زودتر از وقت معمول با گفتن: (خدا قوت، دست و پنجهتون درد نكنه) پايان كار را اعلام ميكرد. حاضران در مراسم نیز با گفتن: «مبارك اولسون». محل كار را ترك ميكردند و به پاس زحماتشان شام به خانه عروس دعوت ميشدند.
بردن عیدی
اگر دوران نامزدي با يكي از اعياد مصادف میشد، خانواده داماد چند نفر از زنان فاميل را براي عيدي بردن دعوت ميكرد. در اين مراسم مقداري شيريني، برنج، قند، روغن و… و هداياي مخصوص عروس مثل طلا، لباس و وسايل آرايشي در مجمعها (سینی بزرگ) ميگذاشتند و پارچه قرمز رنگي به نام «كلهياغي» روي آن ميكشیدند. مجمعها را 2 یا3 نفر از تازه عروسها و دختران دم بخت برمیداشتند. يكي از زنان با نواختن «دف» و ديگران با دست زدن به طرف خانه عروس روانه میشدند و حاضران نيز با توجه به بضاعت خود هديهاي به عروس میدادند.
در قديم موادي سوختي از قبيل نفت و گاز در روستاها كم استفاده ميشد و بیشتر سوخت خانوارها هيزم بود. در اعياد يك نفر از خانواده داماد مقداري هيزم بار الاغ كرده به خانه عروس ميبرد و خانواده عروس نيز با دادن هديهاي قدردان او میشد. جوراب پشمي دستباف يا يك قواره پارچه مخصوص پيراهن مردانه جزو این هدایا بود، حتی در عيد قربان نيز خانواده داماد گوسفندي را تزئين كرده و بهعنوان قرباني به خانه عروس میبردند.