همیشه از هرچیزی ترسیدیم سرمان آمد …
بیا این بار از با هم بودن بترسیم …
وقتی با تو قرار دارم ، قرار ندارم …
عشق یعنی وقتی یکیمون مریض میشه ، اون یکیم ازش بگیره !
خیابان شعر بلندیست وقتی من با قدم های تو قدم میزنم !
هیچ چیز جای خود نیست !!!
زندگی ، آدم ها ، قلب ها
یا یکی بی دل است یا دو دل …
یکی هم اینجا بی تو ، دل توی دلش نیست …
مهربانی ات را مرزی نیست
یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که “دوستت دارم”
دیگر لام تا کام حرفى نمیزنم …
این روزها بدجور به تو آغشته ام ، از صافی ردم کن و ببین که جز تو هیچم نمی ماند .
من تمام خود را برداشتم و در دستان تو نهادم , تو تمام من را به دست گرفتی و به باد دادی وباد تمام من را احاطه کرد و با خود برد.کجا؟فرقی نمی کند.دردستان تو که نباشد همان بهترکه نباشد!
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ، کافیست “دلت” ، “گیر” باشد .
در دیاری که تو آنجا باشی ، بودنت آنجا کافیست / آرزوهای دیگر ، اوج بی انصافیست .
در دسترس بودنت دیگر برایم ارزشی ندارد ، اکنون نه مشترک هستی نه مورد نظر !