راه رفتن در عالم خواب موضوعی تازه و غیرعادی نیست و بسیارند كسانی كه وقتی در خواب عمیق فرو می*روند، ناخودآگاه از رختخواب برمی*خیزند و در اتاق یا خانه خود چند ثانیه یا چند دقیقه*ای به شبگردی می*پردازند. ولی گاهی این حالت از چند ثانیه و دقیقه تجاوز می*كند و اتفاقات عجیبی طی آن روی می*دهد. به نمونه*هایی كه از این نوع خوابگردی*های غیرعادی به ثبت رسیده*اند، توجه كنید:
خوابگرد قاتل
«كنت پاركس» 23 ساله و اهل تورنتو بود كه به همراه همسر و دختر كوچكش در این شهر زندگی می*كرد. او به خاطر بیكاری و قرض*های بسیار گرفتار مشكل بی*خوابی شده بود. كنت صبح زود روز 23 می* سال 1987 از رختخواب برخاست، سوار اتومبیل خود شد و 23 مایل راه را طی كرد تا به منزل خانواده همسرش رسید. سپس با یك چاقو مادرزن خود را كه خیلی هم او را دوست داشت به قتل رساند. او به پدرزن خود هم حمله كرد ولی او زنده ماند.
بعد دوباره سوار اتومبیل شد و به اداره پلیس رفت و گفت: «فكر می*كنم من یك نفر را كشته*ام.» تازه در آن وقت بود كه متوجه شد آثار بریدگی عمیقی در دستان خودش هم دیده می*شود. از آنجا كه آقای پاركس هیچ چیز از آن قتل را به خاطر نداشت و انگیزه*ای نیز برای انجام آن كار موجود نبود، از طرفی او سابقه راه رفتن در عالم خواب را داشت، پلیس به این نتیجه رسید كه او در هنگام ارتكاب به قتل، خواب بوده است.
خوابگرد هنرمند
«لی هادوین»« یك انسان معمولی است كه روزها شغل پرستاری دارد ولی جالب آنجاست كه آقای هادوین شب*ها به یك هنرمند نقاش بدل می*گردد. او شب*ها در خواب عمیق از رختخواب خود برمی*خیزد و آثار هنری حیرت*انگیز و فوق*العاده*ای خلق می*كند ولی وقتی صبح از خواب بیدار می*شود هیچ چیز از اتفاق شب گذشته به یاد نمی*آورد.
او كه به «كیپاسو» معروف شده است، می*گوید: از این استعداد شبانه گیج شده*ام زیرا در طول روز و در عالم بیداری هیچ استعداد یا علاقه*ای نسبت به نقاشی احساس نمی*كنم. هادوین اولین بار در چهار سالگی خوابگردی را آغاز كرد ولی به گفته پدر و مادرش این وضعیت او كاملا عادی و مثل خیلی دیگر از بچه*ها بود.
در نوجوانی شروع به نقاشی در عالم خواب كرد و ابتدا این طراحی*ها را روی دیوار اتاق خوابش می*كشید. در جوانی این عادت بیشتر شد و او دیگر روی هر چیزی كه دم دستش بود، می*كشید. او هم*اكنون قبل از خواب تمام وسایل مورد نیاز برای نقاشی مثل كاغذ، مداد شمعی، گچ طراحی و غیره را كنار خود و مكان*های خاصی مثل زیر راه پله می*گذارد و صبح نقاشی*های آماده را برمی*دارد.
خوابگرد آشپز
«رابرت وود» یك آشپز 55 ساله است كه هفته*ای چهار، پنج بار شب هنگام در عالم خواب به آشپزخانه می*رود و املت و سیب*زمینی سرخ كرده و چیپس درست می*كند. او چهل سال است كه در خواب راه می*رود ولی این عادت عجیب او و همسرش «النور» را نگران كرده است و می*ترسند در زمان آشپزی در عالم خواب حادثه*ای برای او یا خانه رخ بدهد.
این زن و شوهر به دلیل وجود نگرانی شدید در شبانه*روز بیشتر از سه ساعت نمی*خوابند. آقای وود معتقد است دلیل اصلی این خوابگردی*ها، وجود زخم در روده اوست زیرا به خاطر این مشكل روزانه می*تواند در وعده*های مختصری غذا بخورد و احتمالا گرسنگی باعث می*شود كه در عالم خواب به آشپزی بپردازد.
خوابگردی كه از سرما مرد!!
در ژانویه سال 2009 «تیموتی بروگمن» تكنسین برق 51 ساله اهل «ویسكانسین» نصف شب با یك لباس خواب نازك از خانه خارج شد. جسد او روز بعد در فاصله 190 یاردی خانه*اش پیدا شد. آن شب دمای هوا به شانزده درجه فارنهایت زیر صفر رسیده بود و بروگمن از شدت سرما جان خود را از دست داد. بازرسان پلیس یك بسته قرص «امبین» در اتاق خواب او یافتند. این دارو نوعی قرص خواب*آور می*باشد كه در موارد بسیاری باعث خوابگردی می*شود.
سگ خوابگرد
راه رفتن در عالم خواب فقط مختص انسان*ها نیست. «بیزكیت» یك سگ خانگی است كه دچار عارضه خوابگردی است و در زمان خواب به این طرف و آن طرف می*رود.
خوابگرد باغبان
در سال 2005 یك كارشناس كامپیوتر ساعت 2 نیمه*شب در عالم خواب به حیاط رفت و با ماشین چمن*زنی چمن*های باغچه را كوتاه كرد كه همسرش سررسید. آن شب «ربه*كا آرمسترانگ» نیمه*های شب از صدای ماشین چمن*زنی از خواب بیدار شد و دید اثری از همسرش نیست او از پنجره به بیرون نگاه كرد و «یان آرمسترانگ» را دید كه دارد چمن*ها را كوتاه می*كند.
او ترسید همسرش را بیدار كند چون شنیده بود این كار ممكن است برای فرد خوابگرد خطرآفرین باشد. بنابراین ماشین را خاموش كرد و به رختخواب برگشت. چند دقیقه بعد یان 34 ساله هم به رختخواب برگشت. صبح روز بعد یان به هیچ*وجه حرف*های ربه*كا را درباره واقعه شب گذشته باور نكرد.
خوابگردی كه ایمیل می*فرستاد
در سال 2005 یك زن 44 ساله ساعت 10 شب به رختخواب رفت ولی دو ساعت بعد برخاست و كامپیوتر خود را كه در اتاق كناری بود روشن كرد و به اینترنت وصل شد و سه ایمیل فرستاد. این ایمیل*ها به صورتی غیرقابل فهم نوشته شده بودند. در اولین ایمیل كه كامل*تر از بقیه بود، نوشته شده بود: «فردا بیا، شام و نوشیدنی. ساعت 4 نوشیدنی و خاویار بیاور.»
متخصصان می*گویند هر چند كه این جملات ناقص هستند ولی اینكه یك فرد در عالم خواب بتواند تایپ كند، یك پیغام بنویسد و ایمیل ارسال كند بسیار عجیب است به ویژه اینكه این زن كلمه عبور خود را نیز به خاطر داشته است.
خوابگرد شگفت*انگیز
همین چند روز پیش یعنی در ماه می* سال 2009 یك دختر نوجوان در عالم خواب از پنجره اتاق خود واقع در طبقه دوم یك قصر قدیمی كه 5/7 متر از سطح زمین ارتفاع داشت پایین رفت! «راشل وارد» از تخت خود برخاست یك بلوز گرمكن بپوشید و از پنجره اتاق به روی علف*های بیرون خانه پرید و جای پای او به عمق حدود 15 سانتی*متر روی زمین افتاد، ولی بعد بلافاصله تعادل خود را ازدست داد و به زمین افتاد.
او كه نیمه بیهوش بود با جیغ و فریاد، والدینش را صدا زد و آنها در حالت گیجی و حیرت*زدگی او را به بیمارستان رساندند در كمال حیرت پزشكان معلوم شد هیچ جای بدن او نشكسته است. عجیب*تر آنكه دوشیزه 18 ساله صبح روز بعد تازه از خواب بیدار شد و جریان دیشب را اصلا به خاطر نداشت.
ركـورددار دمـای بـدن
«شارون و پیتر براون» تقریبا هشت ماه از سال در تلاش شدید هستند تا بدن پسرشان «بن» را گرم نگه دارند. آنها می*گویند: «پزشكان معتقدند اسم بن باید وارد كتاب ركوردهای گینس شود زیرا دمای بدن هیچ كس در دنیا مثل او پایین نیست.» دمای بدن بن معمولا به حدی پایین است كه افراد معمولی در آن دما به كما می*روند و حتی در هوای خوب دمای بدن او از 33 درجه سانتی*گراد بالاتر نمی*رود. دمای طبیعی بدن انسان 26 درجه سانتی*گراد است و دماهای زیر 35 درجه ضعف محسوب می*شود.
به سندروم هایپوتالامیك معروف است. این موضوع بر روی زندگی او تاثیر زیادی داشته و خانواده او مكررا مجبور می*شوند او را با آمبولانس به بیمارستان برسانند. خانواده او در حال حاضر پول*های خود را جمع می*كنند تا برای او یك پتوی مخصوص بخرند كه اغلب در عمل*های جراحی مورد استفاده قرار می*گیرد. این پتو به بن كمك خواهد كرد كه بیشتر در خانه بماند و كمتر در بیمارستان بستری شود.
حفظ تعادل بر لبه پرتگاه
یك مرد ورزشكار 61 ساله هندی به نام «كیوراج گورجار» تنها با استفاده از یك دوچرخه BMX نمایش*های زیبایی بر لبه پرتگاه*های نزدیك شهر خود «جودپور» در هند اجرا می*كند. او قادر است روی این دوچرخه 36 مدل حركت تعادلی یوگا را اجرا كند.
او كه از سیزده سالگی آموزش این ورزش را آغاز كرده است می*گوید: روزی یك ساعت یوگا كار می*كند و در این كار پشتكار زیادی از خود نشان می*دهد.
كیو برای اجرای نمایش*های تعادلی خود یوگا را با دیگر ورزش مورد علاقه*اش یعنی دوچرخه*سواری تلفیق كرده و شكلی تازه و زیبا از ورزش را خلق نموده است.
2 ساعـت آویختـه بـه قـطار
یك توریست آمریكایی حدود 2 ساعت و نیم از بیرون، به قطاری در استرالیا آویزان بود. «چادونس» 19 ساله در آخرین لحظات به ایستگاه قطار رسید و وقتی دید قطار می*خواهد حركت كند به سوی آن دوید و به سوی آن پرید ولی همین كه پاهایش را به سوی پله قطار پرت كرد، قطار به حركت در آمد و دیگر كاری از دست او بر نمی*آمد!
اوایل كه قطار آهسته حركت می*كرد چاد موفق شد خودش را به روی یك پله كوچك جا بدهد ولی وقتی سرعت قطار زیاد شد و به هفتاد مایل بر ساعت رسید، تازه فهمید چه تصمیم خطرناكی گرفته است.
آقای ونس می*گوید: «می*ترسیدم از آن سفر جان سالم به در نبرم. اگر با آن سرعت از قطار می*افتادم و به آن صخره*های وحشتناك كنار ریل می*خوردم، مرگم حتمی بود.»
آقای ونس دانشجو اهل آلاسكا است كه می*خواست از «آدلاید» به «داروین» برود. بعد از دو ساعت و بیست دقیقه آویزان ماندن بر پله قطار سرانجام یكی از خدمه، صدای فریادهای مایوسانه او را می*شنود و قطار می*ایستد.
آقای ولز راننده این قطار می*گوید: «چاد خیلی خوش*شانس است. وقتی ما او را نجات دادیم پوست صورتش مثل گچ سفید و رنگ لب*هایش كبود بود. ما هنوز باید سه ساعت دیگر می*رفتیم تا به مقصد برسیم و اگر متوجه او نمی*شدیم دمای بدنش پایین می*رفت و دیگر نمی*توانست بدنه قطار را بچسبد و می*افتاد. او تا چند ساعت به شدت می*لرزید و بدنش كرخ شده بود. من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم و واقعا امیدوارم بعد از این هم نبینم.»