وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مصاحبه و گفتگو با كامبیز دیرباز بازیگر سریال «در چشم باد»

مصاحبه و گفتگو با كامبیز دیرباز بازیگر سریال «در چشم باد»
در‌ چشم ‌‌باد‌‌ «نادر» را ‌پیر كرد
 سریال «در چشم باد» پس از «تب سرد» و «پریدخت» سومین حضور تلویزیونی كامبیز دیرباز در جایگاه یك بازیگر است. بازیگری كه بیشتر مردم او را با بازی در نقش مجید سوزوكی اخراجی‌ها به یاد می‌آورند. او برای بازی در فیلم «دوئل» موفق به كسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شد و در چند فیلم سینمایی دیگر از جمله «به نام پدر» و «عیار 14» بازی‌های درخشانی ارائه كرده است. مصاحبه ما را با او به بهانه نقش‌آفرینی‌اش در سریال در چشم باد را می‌خوانید.

می‌گویند برخی از بازیگران سینما وقتی جلوی دوربین سریال‌های تلویزیونی می‌روند، نقش را به اندازه فیلم‌های سینمایی جدی نمی‌گیرند. یعنی همچون نقش‌آفرینی‌های سینمایی‌شان تمام توانشان را صرف نمی‌كنند. شما با این گفته چقدر موافقید؟
این گفته را اصلا قبول ندارم. خودم سعی كردم تمام انرژی‌ام را در همه كارهایی كه انجام دادم بگذارم. این كه بگویند من برای سریال كمتر انرژی گذاشته‌ام اشتباه است. حرف اول را كاراكتری می‌زند كه دارم بازی‌اش می‌كنم؛ چه روی صحنه تئاتر باشم چه سینما و چه تلویزیون.
اتفاقا یكی از مشكلاتی كه من با تله‌فیلم‌ها دارم همین است. این كه نتیجه انرژی كه همه گروه صرف می‌كنند در 90 دقیقه دیده و پرونده‌اش بسته می‌شود. من می‌گویم حیف است این توان ‌ كه به اعتقاد من باید یكسان با سینما هم باشد در یك مرحله پخش دیده و حذف شود. برای من مخاطب تلویزیونی، مخاطب بسیار محترمی است و به من انرژی زیادی می‌دهد. یك مخاطب 60 میلیونی است كه اصلا قابل مقایسه با تعداد مخاطبان سینما نیست.

از نظر رعایت تكنیك‌های بازیگری چطور؟ وقتی در برابر دوربین تلویزیون ایفای نقش می‌كنید نوع و جنس بازی‌تان با بازی‌های سینمایی‌تان متفاوت است؟
در سریال در چشم باد این نكته مدنظرم نبود. به خاطر این كه بنا بود 3 فیلم سینمایی و یك سریال از ماحصل كار دربیاید. سریال ‌در چشم باد‌ یك كار استثنایی است. ساختارش سینمایی است و با دوربین سینما كار شده. میزانسن‌هایش خاص است. آقای جوزانی هم آدم خاصی است. من نباید به صرف این كه دارد سریال كار می‌كند، فرصت كار كردن با او را از دست می‌دادم.

یكی از ویژگی‌های بازی برای تلویزیون این است كه بازیگر مدت زمان زیادی درگیر كار می‌شود. شما در پروژه در چشم باد با این قضیه چطور كنار آمدید؟
من نزدیك به 2 سال و نیم درگیر فاز 2 در چشم باد بودم. یعنی بخش جوانی كه الان دارد پخش می‌شود. زمانی كه‌ گروه فاز 3 را كار می‌كردند من به مدت یك سال و نیم منتظر سفر آمریكا بودم و آماده بودم تا زمان بازی‌ام فرا برسد. 3 ماه و نیم هم كارم در آمریكا طول كشید. در این زمان 2 سال و نیم قطعا نمی‌توانستم كار دیگری انجام دهم. به خاطر این كه به این پروژه تعهد داشتم و نوع گریمم مختص در چشم باد بود. فاصله زمانی كه بین بازی‌ام در 2 فیلم سینمایی به نام پدر و اخراجی‌ها‌ به وجود آمد به همین خاطر بود.

خودتان دوست ندارید در 2 كار همزمان بازی كنید یا از نظر قراردادی نمی‌توانید؟
من دوست ندارم این اتفاق بیفتد. چون می‌خواهم روی كاری كه می‌كنم تمركز داشته باشم. به لحاظ قراردادی فقط با سریال در چشم باد‌ قرارداد داشتم. وقتی ماجرای فیلم اخراجی‌ها‌ پیش آمد با هماهنگی‌كه انجام شد جلوی دوربین اخراجی‌ها رفتم. چون تهیه‌كننده هر دو یكی بود. 20 15 روز این دو پروژه تداخل داشت. روزهای بسیار سختی بود. من از آن موقع به بعد این تجربه را به دست آوردم كه اصلا دو كار همزمان با هم را انجام ندهم.

نقش‌آفرینی همزمان در این دو پروژه چه دشواری‌هایی داشت؟
مهم‌ترینش این بود كه من در طول 15 روز فقط یك ساعت در شبانه‌روز می‌‌خوابیدم. آن هم در ماشین و پشت فرمان. گروه در چشم باد روزكار بودند و گروه اخراجی‌ها شب‌كار. ضمن این كه اینها دو تا كاراكتر بی‌ربط به هم بودند. فضای آن فیلم یك چیز دیگری بود. جدا كردن این دوتا در ذهن خودم سخت بود و اذیتم می‌كرد. در مجموع در چشم باد پروژه سنگینی بود. هم سرمای شهرك سینمایی آزاردهنده بود و هم گرمایش. من هر دوتای این وضعیت‌ها را تجربه كردم. اما این سریال یكی از معدود كارهایی بود كه من در لوكیشن‌های پرگرد و خاك و جنگی نبودم. بیشتر در لوكیشن‌های تر و تمیز بودم. شخصیتم جوری بود كه ماشین‌های گرانقیمت سوار می‌شدم و لباس‌های خوب می‌پوشیدم. یك استراحت این شكلی هم كردم. (می‌خندد) یكی از دشواری‌های درچشم باد‌ این بود كه مجبور بودم لنز بگذارم. به خاطر لنز خیلی اذیت شدم. اما كلا كار كردن با جوزانی و گروهش اینقدر جذاب بود كه همه این چیزها را تحت‌الشعاع قرار داد.

جعفری جوزانی‌ فیلمسازی است كه به داشتن وسواس زیاد در كارگردانی شهرت دارد. كار كردن جلوی دوربین او چه ویژگی‌هایی داشت؟

وسواس كلمه درستی نیست. من اسمش را می‌گذارم دقت. او با حوصله كار می‌كرد. او اعتقاد داشت همه چیز باید درست همان‌طوری كه هست اتفاق بیفتد. به نظر من این روش كاملا درست است. من خودم سینما را با دوئل ‌شناختم و یاد گرفتم. در فیلم دوئل‌ درویش اعتقاد داشت كه همه چیز باید در خدمت پلان باشد. در پلان حتی یك مگس اضافه هم نباید پر بزند و تماما آن چیزی كه در ذهن كارگردان هست باید اتفاق بیفتد. در دوئل روزهایی بود كه یك یا دو پلان می‌گرفتیم. یا اصلا پلان نمی‌گرفتیم. این كار هیچ ایرادی هم نداشت. آقای جوزانی هم همین دقت را داشتند و این دقت در نتیجه كارشان تاثیر داشت. به همین خاطر بود كه پروژه 5 4 سال طول كشید.

این دقت و حساسیت و تكرار در برداشت‌ها بازیگر را اذیت نمی‌كند؟
نه، وقتی بازیگر احساس كند این تكرار و دقت بیهوده انجام می‌شود، اذیت می‌شود. اما اگر در خدمت كار باشد و موجب شود كار بازیگر بهتر دیده شود، این دقت هیچ اذیتی ندارد. جذاب‌ترین نكته در چشم باد این بود كه روایتی از تاریخ معاصر ما را به تصویر كشید. این روایت، یك روایت خشك تاریخی نبود كه تماشاچی را پس بزند. در قالب یك داستان ملودرام زندگی یك خانواده بیان می‌شود. در چشم باد مثل یك كتاب تاریخی است كه وجودش در هر كتابخانه‌ای لازم است. ساخت در چشم باد هم برای حضور در آرشیو تصویری سینما و تلویزیون ما كاری ضروری بود.

برای نزدیك شدن به نقش نادر چه نكاتی را در نظر گرفتید؟
بارزترینش نوع خاص ادبیاتی بود كه جوزانی برای «نادر»‌ در نظر داشت. من باید خودم را با خاص حرف زدن نادر منطبق می‌كردم. آن موقع ادبیات خاصی رایج بوده. مثلا به تهران می‌گفته‌اند تهرون. من در آن مقطع تاریخی زندگی نكرده‌ام. بنابراین از راهنمایی كسانی كه در آن زمان بوده‌اند كمك گرفتم. همچنین فیلم‌هایی دیدم و كتاب‌هایی خواندم تا بتوانم برای خودم تصویری از نادر بسازم. اما نادر شخصیتی بود كه مابه‌ازای تاریخی نداشت و من دستم برای بازی كردنش بازتر بود. یعنی می‌توانستم از تخیل خودم بیشتر استفاده كنم. اگر می‌خواستم نقش رضاشاه یا مثلا میرزا كوچك‌خان را بازی كنم، سخت‌تر بود. اما نادر و خانواده ایرانی زاییده ذهن جوزانی بودند.

برای آن كه حال و هوای تاریخی آن دوران را درك كنید،‌ به كتاب‌های تاریخی هم مراجعه كردید؟
نه، مطالعه خاصی نداشتم. از فیلم‌هایی كه دیده بودم و موسیقی‌هایی كه شنیده بودم كمك گرفتم. زمانی كه بچه بودم سریال هزاردستان را خیلی دوست داشتم. چند تا از فیلم‌هایی كه آن مقطع تاریخی را نشان می‌داد دیدم. مثل هزاردستان و سوته‌دلان. به موسیقی‌های مربوط به دهه 20 و 30 گوش دادم. اینها خیلی تاثیرگذار بود. اصولا موسیقی خیلی روی من تاثیر می‌گذارد و من را در فضای دلخواهم قرار می‌دهد. زمان فیلمبرداری فیلم دوئل هم موسیقی آبادانی خیلی به من كمك كرد كه به لهجه آبادانی صحبت كنم.

یكی از ویژگی‌های نقش شما در این سریال، این است كه باید یك مقطع سنی طولانی‌مدت از یك شخصیت را بازی می‌كردید. درباره تجربه ایفای نقش در مقطع سنی پیری نادر بگویید.
تا به حال نقشی نداشته‌ام كه بخواهم 70 سالگی‌ام را بازی كنم. اما در سریال پریدخت حول و حوش 45 سالگی را بازی كردم. این دو تا اندازه 35 سال با هم فرق دارند. از روز اول كابوس من این بود كه پیری نقش را چطور بازی كنم. حتی از خود آقای جوزانی خواستم اگر امكان دارد بازیگر دیگری مقطع پیری نادر را بازی كند. اما او مخالفت كرد و گفت باید خودت بازی كنی. گفتم من تصویر و تصوری از پیری‌ام ندارم. نمی‌دانم چه خواهد شد. خیلی می‌ترسم تماشاگر آن را باور نكند و به بازی‌ام لطمه بخورد. گفت نگران نباش و خودت بازی كن. من هم اطاعت كردم و سعی كردم تمام انرژی‌ام را بگذارم. در آمریكا سعید ملكان نتوانست با ما بیاید و مجبور شدیم گریم زمان پیری را به فرد دیگری بسپاریم. كل گروه چهره‌آرایی آنجا آمریكایی بودند. آقای دین جونز گریم سنگینی را روی صورت من اجرا كرد. تست گریم من 3 تا 9 ساعت طول كشید. یعنی در 3 روز متوالی گریم شدم كه تحمل كردنش بشدت سخت بود. نزدیك به 3 سال فكر می‌كردم كه پیری نادر را چطور بازی كنم. برای انتقال از نقش جوانی به پیری 15 كیلو وزنم را اضافه كردم. این چاق شدن هم تفاوت ظاهری ایجاد كرد و هم تفاوت در نوع راه رفتن و نفس كشیدن. من تحت نظر پزشكی و به صورت اصولی وزنم را اضافه كردم. كلا كار راحتی نیست. برای بعضی‌ها چاق شدن راحت‌تر است و برای بعضی‌ها لاغر كردن. اما برای من چاق كردن راحت‌تر است. سختی‌‌اش برگشتن به وزن اولیه است.

نمی‌شد برای اضافه وزن نادر از روش‌های مصنوعی استفاده كرد؟
می‌شد. اما به صورت مصنوعی فقط مقطعی از بدن چاق می‌شود. یعنی فقط حجم شكم بیشتر می‌شود. اما صورت هم باید چاق شود. دوست دارم تا آنجا كه بشود هر چیزی كه لازم است مثل ریش، سبیل و… خودم را داشته باشم. وقت داشتم كه وزنم را اضافه كنم. الان باید 8 – 7 كیلو به عقب برگردم. تا الان حدود 5 كیلو وزن كم كرده‌ام.

برداشت برخی مخاطبان از نقش نادر این است كه او یكی از شخصیت‌های منفی داستان است. در فیلم اخراجی‌ها ‌هم مجید سوزوكی در نیمه اول داستان در دایره آدم‌های لمپن قرار می‌گرفت. خودتان چقدر با این برداشت موافقید؟
دسته‌بندی من و شما از نقش منفی و مثبت شاید با هم فرق داشته باشد. من به هیچ عنوان اعتقاد ندارم كه نقشم در اخراجی‌ها منفی بوده است. مجید سوزوكی شیشه پیكان را با زنجیر می‌شكست. به این خاطر كه به ناموسش متلك گفته بودند. مجید آدم قانونمندی نبود. قانون خودش را داشت. اما كاراكترم در تب سرد منفی بود. در چشم باد كاراكتر نادر منفی نیست. نادر و بیژن 2 تا برادرند كه دو ایدئولوژی متفاوت دارند. نادر ایدئولوژی خودش را دارد. اما بشدت خانواده‌اش را دوست دارد. عاشق پدر و برادرش است. می‌گوید من باید در تجارت موفق باشم و…
جوزانی این دو تا ایدئولوژی را از طریق 2 برادر به نمایش می‌گذارد. این بیننده است كه می‌تواند تصمیم بگیرد و ببیند با كدام موافق‌تر است.

تضادی كه نادر با سایر اعضای خانواده‌ا‌ش دارد از كجا ناشی می‌شود؟
به هر حال نادر از بچگی در بنگاه رضا قلی‌خان (با بازی رضا شفیعی‌جم) بزرگ شده و زیر دست او به یك تاجر موفق تبدیل می‌شود. او درس تجارت خوانده است. از آنجا كه با افراد سطح بالای سیاسی مراودات دارد، نوع لباس پوشیدن و معاشرتش با خانواده‌اش فرق می‌كند. این كه با پدرش اختلاف عقیده دارد، دلیل منفی بودنش نیست. این از اختلاف بین دو نسل می‌آید. نسل حسن ایرانی (همرزم میرزا)‌ با نسل دو تا بچه‌هایش فرق دارد. حتی بیژن هم با پدرش فرق دارد.
به هر حال او به برادرش توصیه می‌كند به میدان جنگ با دشمن نرود. دیگر خصوصیات او هم نشان می‌دهند كه نادر رزمنده بودن برادرش را زیر سوال می‌برد. پس…
او دلش برای برادرش می‌سوزد. دلش نمی‌خواهد برای او خطری ایجاد شود. به پدرش اصرار می‌كند كه این بچه را به اجباری (خدمت سربازی)‌ نفرست. چون عاشق خانواده‌اش است. اما باز هم تكرار می‌كنم ما نمی‌توانیم نادر را در دسته كاراكترهای منفی قرار دهیم. به لحاظ عرف اجتماعی و دید عمومی باید بگوییم مگر خون اسد از بقیه سربازها رنگین‌تر است؟ اما به هر حال این آدم دلش برای برادر كوچكش می‌سوزد. عاشقانه برادرش را دوست دارد و سرانجام حرفش درست در می‌آید. چون اسد به اجباری می‌رود و كشته می‌شود.

در مجموع می‌توان گفت اسد به نسبت برادرش شخصیت وطن‌دوست‌تری است.
ممكن است. اما نادر به ضرر مملكتش قدم بر نمی‌دارد. اگر مثل آنها وطن‌پرست نیست اما وطن‌فروش هم نیست، دارد تجارتش را می‌كند. شما نمی‌توانید بگویید وطن‌فروش است. در آن مقطع از نظر نادر آنقدر سردمداران مملكت وطن‌فروش هستند كه نیازی نیست نادر این كار را بكند. نادر دارد از این فرصت به نفع خودش استفاده می‌كند. او می‌داند همه اینها بازی است و وطنش تكه تكه دارد فروخته می‌شود. می‌داند دارند به وطنش تجاوز می‌كنند. او از بی‌لیاقتی مسوولان وقت آن زمان كمال استفاده را می‌برد.

شما در فیلم‌ها و سریال‌هایتان بیشتر نقش‌هایی داشته‌اید كه لایه‌های سفید آن پر رنگ‌تر بوده است. خودتان هنگام انتخاب نقش در پی این هستید كه بیشتر به نقش‌های غیرمنفی جواب مثبت بدهید؟
صددرصد. با تعریفی كه من از كاراكتر منفی دارم زیاد طرفش نمی‌روم. تنها كاراكتر منفی‌ای كه تا به حال بازی كرده‌ام پیمان تب سرد بوده. بعد از آن دیگر بازی نكردم. نمونه‌اش هم سریال پریدخت بود. پیشنهاد اولیه سامان مقدم به من نقش نادر بود كه آن را علی مصفا بازی كرد. اما من خودم گفتم می‌خواهم نصرت را بازی كنم. او تعجب كرد و گفت معمولا همه دنبال نقش‌های بلندترند. نادر نقش اصلی است و نصرت حجمش كمتر است. گفتم دوست ندارم كاراكتری بازی كنم كه مردم با آن سمپاتی داشته باشند. فكر نكنم حالا حالاها بخواهم نقش منفی بازی كنم. ترجیح می‌دهم فعلا نقش‌های منفی بازی نكنم. با وجود این كه ایفای این نقش‌ها سخت‌تر است. چون قطعا از كاراكتر اصلی خود بازیگر و عقایدش دورتر است. من به مردم نیاز دارم. دوست دارم چندین و چند نقش مثبت در كارنامه‌ام داشته باشم. نقش‌های منفی جذاب را دوست دارم بازی كنم. این نقش‌ها خیلی كم نوشته می‌شوند. خود كاراكترهای منفی را می‌توانیم به 2دسته كاراكترهای منفی چرك و منفی جذاب دسته‌بندی كنیم. شخصیتی كه بذرافشان در سریال افخمی نوشته بود را خیلی دوست داشتم. مردم ما احساسی هستند و بشدت با داستان فیلم و كار بازیگر ارتباط برقرار می‌كنند. من به انرژی مثبت مردم نیاز دارم.