از ویژگیهای بازی در سریال خستهدلان بگویید. كار در یك قطار چه دشواریهایی داشت؟
من خودم سال پیش یك طرح این طوری داشتم. گفتم چون 30 سال از انقلاب میگذرد، بیاییم 30 تا موضوع را در راستای گذر زمان به شكل استعارهای در قطار ببینیم. دوست نویسندهمان سهلانگاری كرد و طرح را ارائه نداد. كار در داخل قطار ویژگیهای خاص خودش را دارد. مانور دوربین خیلی سخت است و با محدودیتهای زیاد انجام میشود. كارگردان باید نگاه ویژهای به محتوای قصه و میزانسن داشته باشد. شما در یك تونل تنگی گیر كردهای و دوربینت را دو جا بیشتر نمیتوانی ببری. اگر كنندهكار خلاقیت نداشته باشد، ممكن است تماشاگر پس بزند. چون تماشاگر عادت كرده تنوع تصویری داشته باشد. كار سخت بود. من مهمان این كار بودم. احساس كردم به میزبان خیلی سخت میگذرد.
از این كه در سریال خستهدلان با علی نصیریان همبازی شدید چه احساسی داشتید؟
این سومین كاری بود كه كنار استاد بازی كردم. در سریال مهر و ماه (فیاض موسوی) و یك تله فیلم دیگر با هم بودیم. رفتار و كردار این استاد روی من تاثیر گذاشت. او به پلانهایش اهمیت میداد. همینطوری یك نفر علی نصیریان نمیشود. پشتش خیلی تفكر و ریاضت است. وقتی بازی میكند شما با تمام وجود باورش میكنید. من فقط در كنارش یاد میگرفتم.
مردم شما را بیشتر به عنوان بازیگر نقشهای مكمل میشناسند. خودتان نسبت به جایگاه بازیگران مكمل چه ارزیابیای دارید؟
سختترین نقشهای بزرگ دنیا نقشهای مكمل است. بازیگر مكمل وقتی كنار یك بازیگر نقش اصلی قرار میگیرد وظیفه دارد پاساژهای قصه را پر كند. تمام سعی و تلاشم این است كه نقش را خوب ارائه بدهم. مهم نیست كه نقش مكمل باشد یا اول. مهم این است كه چگونه كار میكنی. براساس اعتقاداتم كوتاه و بلند بودن نقش مهم نیست. من دوست دارم نقشهای كوچك را بزرگ بازی كنم. خیلی وقتها من نقش یك را قرارداد بستهام، دقیقه نود گفتهاند باید نقش سه را بازی كنی. روی بازیگر فشار روحی، روانی میآید. اما به خاطر مسائل مالی و اقتصادی باید به یكسری پیشنهادها تن بدهیم.
بیشتر بازیگران مكمل از این قضیه گلایه دارند كه تفاوت دستمزدشان با بازیگران نقشهای محوری خیلی زیاد است. در مورد شما هم این اتفاق افتاده است؟
بله، درست است. ما از خیلی پولهایمان گذشتهایم. ما نمیخواهیم به ما زیادی بدهند. در سینما و تلویزیون ایران یك عمر به من ظلم شده، اما دم نزدم و صدایم درنیامده. به خاطر عشقم سوختهام. ما نمیتوانیم واقعیتها را انكار كنیم.
در تلویزیون ما ارزشیابی واقعی براساس تواناییهای بازیگران صورت نمیگیرد. تلویزیون باید یك تشكیلاتی داشته باشد كه ارزیابی كند. ما غرق ماجراهای روبنایی هستیم.
اینطور كه معلوم است از وضعیت بازیگری سینمای ایران خیلی دلخورید. میتوانید در این رابطه بیشتر توضیح بدهید؟
من میگویم بازیگر ژیگولی كه لباس آنچنانی دارد برای مردم ما قابل باور نیست. من نمیخواهم از كسی اسم بیاورم. به یكباره یك بازیگر تازهوارد به سینما میآید و صدتا فیلم بازی میكند. مردم از تكرار این قیافه خسته شدهاند. بعد كارگردانها میگویند بازیگر نداریم؛ چون شما بازیگریاب نیستید، جستجوگر بازیگر نیستید و ریسك نمیكنید. ما كه پول آنچنانی نمیگیریم. فقط دو سه تا بازیگر هستند كه پول خوبی میگیرند. قدرتمندترین بازیگران تئاتر بیكار هستند و جایی در سینما ندارند. چون پارتی ندارند و ماشین خوشگل زیر پایشان نیست. چون این كارها را نمیكنند كسی دنبالشان نمیآید.
یعنی شما احساس میكنید توانایی ایفای نقشهای مطرحی را داشتهاید. اما به شما پیشنهاد نشده است. تا به حال نقشی بوده كه بخواهید آن را بازی كنید و خودتان به تهیهكننده پیشنهاد دهید؟
یك موقعی خیلی دلم میخواست این اتفاق در ایران رایج شود. یك جایی خواندم فلان بازیگر بزرگ دنیا وقتی از نوشته شدن فیلمنامهای با خبر میشد، خودش سراغ تهیهكننده میرفت و بازی در یكی از نقشها را پیشنهاد میكرد. مثلا وقتی آقای اسپیلبرگ میخواست یك فیلم بسازد او به دفترش مراجعه میكرد و میگفت: این نقش مال منه.
یعنی جبهه رفتن شما هم شبیه صادق این فیلم بود؟
بله. من به جبهه رفتم و فرار كردم و برگشتم. آخرش هم مثل صادق متحول شدم. من هر وقت این داستان عجیب و غریب را تعریف میكنم دوستانم دلشان را از خنده میگیرند. من برای فیلمبرداری به امیدیه رفته بودم. وقتی فیلم میگرفتم اینقدر میترسیدم كه پایم توی لنز بود. داستانش مفصل است. فیلمنامه كاملش را نوشتهام. اگر كسی خواست آن را بسازد میتوانم ارائهاش كنم.
در بین نقشهایی كه بازی كردهاید، كدام را از همه بیشتر دوست دارید؟
سریالهای زیرزمین، او یك فرشته بود، مردان آنجلس و یك وجب خاك. در سریال یك وجب خاك رگههایی از طنز را در قصه گذاشتم و نقش یك لمپن تئاتر را بازی كردم. سریال مردان آنجلس هم تاثیرگذار بود. نقش یك چوپان را بازی كردم. البته یك بازیگر تمام نقش هایش را دوست دارد. من همیشه با دلی آغشته از عشق به همكارانم سر صحنه رفتهام. یك ساعت زودتر رفتهام و یك ساعت دیرتر برگشتهام. الان مد شده كه دیر بروی و زود بیایی و قیافه بگیری. باید ماشین برایت بفرستند و تو تلفنت را جواب ندهی. دستیارها دنبال بازیگرهای این جوری میگردند نه بازیگری كه سر زمان برود و بیاید. تو اگر مودب باشی و رفتار صمیمانه داشته باشی فكر میكنند تو به كار نیاز داری. بعد تحویلت نمیگیرند.
از سریال دارا و ندار (مسعود دهنمكی) بگویید. چطور شد كه به این پروژه پیوستید و چه نقشی را پذیرفتید؟
در اخراجیها 1 و 2 قرار بود با ده نمكی كار كنم. زمان اخراجیها 1 من در سریال زیرزمین كار میكردم. دهنمكی به من نقش «روحانی» را پیشنهاد داد. من گفتم دلم نمیخواهد نقش حاج آقای معتمدی (او یك فرشته بود) را خراب كنم. آن آدم را دوست داشتم. من میخواستم نقش شریفینیا را بازی كنم. بچهها گفتند رئیس تیم دارد این نقش را بازی میكند.
در ماههای آینده به جز سریال دارا و ندار چه كارهایی از شما خواهیم دید؟
در تله فیلم گمشدگان بازی كردهام كه آماده پخش است. سریال ستارههای سربی اردیبهشت ماه روی آنتن میرود. در سریال «125» بازی كردهام كه هماكنون در حال پخش است.