وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

اس ام اس غمگین و عاشقانه

اس ام اس غمگین و عاشقانه

یکی بود ، یکی نبود
من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید
من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید
من هستم و اون رفته !
من خستم و اون …
.
.
چه جمله ی غریبی است “فراموشت می کنم”
وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی !
.
.
روزها بی تو می گذرند و شب ها با تو نمی گذرند
تمام درد من این است !

.
.
چون تیر و کمان اگرچه نزدیک ولی پیوستن ما نهایتش فاصله بود !
“مصطفی حسن زاده”
.
.
من کاناپه ای پوسیده در باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !
فرستنده : سهیل
.
.
راستش را بخواهی امروز هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود ظهر باران کوتاهی بارید اما زار زار …
.
.
تو راحت فراموش می کنی ، باز دل می بری ، باز دل می بازی و من به خط کشیدن روی دیوارها ادامه می دهم !
فرستنده : صدرافا
.
.
جای خالیش رو با چی پر کنم ؟
(بارم : کل زندگیم)
.
.
فرو می ریزد عاقبت ، سقف خانه ای که جای خالی ات ستون های آن باشد !
فرستنده : سهیل

.
.
اگر خبری از من نشد  نگران نشو …
یک فاتحه بخوان !!!
.
.
از روزی که تصمیم به رفتن گرفته ای ، بلاتکلیفی بین ما موج میزند
مثلا همین دل من
نمیداند با تو بیاید ؟ یا پیش من بماند ؟؟؟
.
.
پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد
من پشت این عکس با تو قدم زده ام !
فرستنده : صدرافا
.
.
دیروز دستش تو دستت بود ، امروز بغضش تو گلوت …
.
.
گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه ، دیوانه کننده ترین حس دنیاست …
.
.
تداعی نشو اینقدر در این همه خیابان ، در این همه آدم !
فرستنده : سهیل
.
.
خدایا حالم خوب نیست …
یک مسکن قوی می خواهم بدون تجویز روزگار هم …
“مرگ” میدهی ؟؟؟
فرستنده : صدرافا
.
.
روزهایم با یاد تو و شب هایم با خواب تو سر میشوند !
.
.
پای رفته را میتوان برگرداند اما دل رفته را هرگز !

.
.
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻤﯿﺮﺩ و ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺧﺎﮐﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻧﺪ ، ﮔﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻤﺎﻧﺪ ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ زندگی ، ﺩﻟﺶ ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ …
.
.
هیچ اتفاقی نیفتاده ، ستون حوادث هنوز خالیست …
زنده ام بی تو ! باورت میشود ؟؟؟
.
.
چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …

.
.
هر صبح که سپیده سلام می دهد
یا کریم ها به پنجره ی اتاقم سر می زنند
چه مانوس شده ایم ما !
من منتظر صدای بالشان ، آنها مشتاق سفره ی نانشان
حیران مانده ام !!!
کجا بالهایت بسته شد که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی ؟؟؟
.
.
کسی چه می داند ؟
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود ، هوا خوب شود ، عشق خوب شود و تو خوب من شوی !
.
.
کاش میدانستی هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی نمی توانم نفس بکشم !
عجب نفسگیر است هوای بی تو ؟!

.

.
نگاه تو تلخ ، اشک های من شور ، یادت شیرین …
زندگی بامزه ای دارم !
.
.
برای من همانقدر که خواستنی هستی ، دست نیافتنی هم هستی !
.
.
بی خیال خیالت میشوم
همان خیالی که هیچوقت سهم من نبود !

.
.
سخته واسه خوشبخت شدن کسی دعا کنی که یه روز واسه خوشبخت کردنت قسم میخورد !
.
.
گفتند فراموشت کنم اما به یاد آوردنت هر روز درد آورترین شکل فراموشیست !
.
.
در تمام داروخانه ها موجود است
نرم کننده موی سر
نرم کننده پوست دست
کاش میشد برای نرم کردن دل تو هم نسخه ای گرفت !

.
.
حالا ما که هیچ اما امیدوارم عکس های شما توی سال جدید ۲نفره باشه !
.
.
صدایت در گوشم زمزمه می شود ، نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را …
.
.
رو به رویم سراب
پشت سر خاطرات
نازنینم ، کدامین طرف سوی توست ؟

.
.
هیچوقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن
نمیدانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظار …
.
.
جانم باش تا به لبم برسی
می خواهم همه ببیند با تو جان به لب شدم لعنتیِ دوست داشتنی …
.
.
یادت را از من نگیر …
بگذار من هم مثل سهراب بگویم : دلخوشی ها کم نیست !

.
.
روزی که این عکس ۲نفره را گرفتیم ، نمیدانستیم کدامیک از ما آن را با چشم های خیس تماشا میکند !
.
.
پشت پلک کدام قصه به خواب رفته ای که هر شب قصه ی آمدنت را  می گویم و نمی آیی !؟!
.
.
امشب یک جمله ی تلخ مهمان من باش !
بگذار یادم نرود که مرا در شبی رو به انتهای زمستان به هیچ خدایی نسپردی و رفتی !

.
.
میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند ، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد …
.
.
آتشیست در دلم اما همین روزهاست که خاکسترش چشمان بی سویم را کور کند ، همان چشمانی که جای خالیت را میبارد ، میسوزد ، نیش میزند وقتی نبودنت را حس میکنم …
زخم میخورم وقتی آخرین عکسی که با هم داشتیم را میبندم ، وقتی خاطرات نبودنت بر تن عریانم تازیانه میزند و من حتی نایی برای آه کشیدن هم ندارم !
زهر میشود زندگیم ، خسته ام … شکسته شدنم بی صداستاما دردناک !
درد دارد که مینویسم ، که میگریم ؛ بغض دیگر کفاف مرا نمیدهد ! باید چیزی جایگزینش کنم !!! هه … سیگار و فندکی که شاید روی میز به من تسکین میدهد …

.
.
یک بار دیگر برای من تو بخوان ، تو بگو از نبودنت ! حال مرا که خودت میدانی ؟! گفتنی نیست باید دید تا باورش کرد ؛ زانوهایم خاکی اند مثال زمان بچگی ، بدجور زمین خورده ام !
دور شده ای خیلییییی دور ، دیگر صدای مرا نمیشنوی وگرنه تو همیشه دستگیر من بودی !
یادت هست آن روز برفی را که زمین خوردم ؟ چقدر گم شده ام در تو که حتی خودم را به یاد نمی آورم ؟!!!
باور کن نمیخواستم اینطور شروع کنم ؛ دوست داشتم به یاد قدیم حرفهای قشنگ بزنم …