آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید به خاطر خود سپرده اید، که عاشق بودن تا چه حد از تمرکز شما به امور دیگر میکاهد؟ هم و غم شما این میشود که برای مثال، چگونه احساسی دارد؟ چگونه رفتار شما، رفتار او را تحت تاثیر قرار میدهد؟ پس تعجبی نیست اگر که اغلب نه به آن خاطر که شخص مناسب را یافتهایم،
بلکه از آن رو برای ازدواج اقدام می کنیم که بهانهای برای سرباز زدن از زندگی و امورات خودمان داشته باشیم. اگر … وقتی با کسی صمیمی می شوید به علائق خود وقت کمتری اختصاص میدهید. اگر … معمولا کمی زود عاشق میشوید. اگر … از تنها بودن با خود لذتی نمیبرید و ترجیح میدهید که با دیگران همراه باشید.
این احتمال وجود دارد که از ازدواج به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده میکنید. بسیاری از مردم از این رو به ازدواج نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بیهدفی در زندگی خود خسته شدهاند و به جای آنکه به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند،
خود را درگیر روابط عشقی کرده و «آن» را هدف خود قرار میدهند. از آن رو که در چنین مواقعی، شما عاشق آن شخص نیستید؛ بلکه شیفته «سرگرمی» و «دلمشغولی» خود هستید. چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت.نصیحت ما نیز به شما اینست که هرگز قبل از اینکه روح و زندگی خود را سرشار کنید، به خرید «شریک زندگیتان» نروید. یا حداقل از احساس خلاء و تنهایی مفرط، روحیهتان رو به مرگ نباشد.