در حالی که از دیدگاه روانشناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابلتامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دكتر سیدعلی احمدی ابهری، روانپزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران را جویا شدهایم که میخوانید.
سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، میتوان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشمپوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است كه برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع میشود. بلوغ روانی، عنوانی است كه روانپزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام میبرند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته میشود.
سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و… برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نیازهای خانواده را تامین كند.
سوال: خصوصیاتی كه ذكر کردید معمولا در چه سنی بهدست میآید؟
بستگی به فرد دارد. یك فرد ممكن است در سن 20 سالگی زمینههای فوق را یكجا و كامل پیدا كند. در حالی كه فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانمها هم به همین شكل است. یك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد كامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی كه با او پیوند میخورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشیده میشود. جامعهای كه نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاك اولیه و اصلی برای تشكیل خانواده یا ازدواج قرار نمیدهیم.
سوال: آیا جوانان كشور ما این قابلیت را دارند كه در سنین ذكر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممكن است برای تعداد كمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اكثریت افراد جامعه محقق نمیشود. البته این تعداد كم نیز وابسته به خانوادهشان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانوادهای تحصیلكرده و هوشمند هستند، خانوادههایی كه ازدواجوالدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخابشان برنامهریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندانشان فراهم كردهاند.
سوال: پس با توجه به گفتههای شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یك حداقلهایی را نیاز داریم. علت تاكید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است كه ما ببینیم دو نفری كه میخواهند ازدواج كنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیدهاند یا خیر.
سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب میدانیم. در این صورت میتوانیم بگوییم كه زمینهها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع میشود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندیها، مهارتها، حرفه و تحصیلات.
اگر خانمی از همسرش بزرگتر بود چطور؟
این مساله هم اگر بهصورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاورههای لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و میتوان آن را پذیرفت اما به عنوان یك قانون عام مورد تایید نیست.