خیلی از ما دستكم روزانه یك بار از وسایل نقلیهای كه موتور دارند استفاده میكنیم. تاكسی و اتوبوسها علاوه بر ماشینهای شخصی از پرمسافرترین ماشینها هستند، اما كسی را میشناسید كه دادش از رانندگی رانندههای تهرانی بالا نرفته باشد؟ رعایت نكردن ابتداییترین قوانین رانندگی، در نظر نداشتن حق و حقوق دیگران و در واقع ترجیح دادن راحتی خودمان به آن حقوق و… نوع نگاه و شیوه رفتار ما در مواجهه با مسالهای به اسم رانندگی حرف اساسی ما است.
تخلفات و تصادفات آشكارترین نتیجههای یك رانندگی بد هستند. توانایی كنترل ماشین در سرعتهای بالا و پیچهای خطرناك و لایی كشیدن در خیابانهای شهر اگرچه شاید نشاندهنده مهارت شما در رانندگی باشد، اما نوعی بیفرهنگی در رانندگی در آن به چشم میخورد كه به نظر قابل دفاع نمیآید.
ما كه تا 18 ساله میشویم سریع به فكر گرفتن گواهینامه میافتیم باید بدانیم كه رانندگی فقط فرمان چرخاندن نیست.
چرا تصادف میكنیم
علاوه بر همه عوامل محیطی مثل خراب بودن آسفالت خیابانها، بیدقتی رانندههای دیگر و عبور یك عابر پیاده از وسط خیابانی كه ماشینها با سرعت از آن میگذرند، میتواند عامل تصادف باشد، اما آنچه یك تصادف را به وجود میآورد قبل از هر چیزی خود ما هستیم. راننده باید بتواند در هر شرایطی ماشین خودش را كنترل كند. یعنی سرعت و موقعیت ماشین باید قانونی باشد. شما نمیتوانید در یك خیابان یكطرفه برخلاف جهت برانید یكی را زیر كنید . ادعای خسارت هم بكنید. اولین مقصر هر تصادفی خود ما هستیم. حتی اگر دیگران ندانند كه اعصاب ناراحتی داریم، اما خودمان كه باید خوب بدانیم عصبی بودن یكی از عوامل تصادف است.
چیزی كه اهمیت دارد، اما وجود ندارد، فرهنگ رانندگی صحیح در میان رانندههای ماست. مهمترین اصل رانندگی كه رعایت حقتقدم است در قاموس برخی از ماها جایی ندارد. حقتقدم در هر حال با ماست؛ چه قوانین راهنمایی و رانندگی اجازهاش را بدهند چه نه. رانندههای ایرانی هم دچار آن بیماری زرنگبازی ایرانیها هستند. این كه در یك چهارراه شلوغ به ماشینهایی كه از سه جهت دیگر میآیند اجازه حركت ندهیم و درست زمانی كه چراغ قرمز شده است وسط چهارراه منتظر سبز شدن دوباره چراغ باشیم نشاندهنده زرنگی ماست؟
این یكی را همیشه یادتان باشد كه با اعصاب خرد و چشمان سرخ شده و صورت برافروخته رانندگی نكنید. این كار علاوه بر این كه دیگران را میترساند ممكن است برای امنیت جانی خودتان در زمان رانندگی هم مضر باشد. پشت فرمان كه هستید حواستان به ضربان قلبتان باشد كه باید منظم بزند و هیجان نداشته باشد.
كارشناسان تصادف یكی از مهمترین علتهای آن را عصبی بودن راننده یا یكی از طرفین تصادف میدانند. سیستم عصبی بدن وقتی دچار اختلال میشود كنترل ذهنی و حركتی انسان را هم دچار اختلال میكند و او در موقعیتهای حساس نمیتواند مثل یك آدم معمولی عكسالعمل نشان بدهد، تمركزش كاملا بر رانندگیاش نیست و حتی ممكن است بعد از تصادف با طرف مقابلش دست به یقه بشود و طرف را از زندگی ساقط كند.
در رانندگی كردن همیشه به این فكر كنید كه همه رانندهها و عابران كور هستند و نمیتوانند هیچ جهتی را تشخیص بدهند. فكر كنید شما تنها آدمی هستید كه باید مراقب باشید آنها با شما برخورد نكنند. كار سختی است تصور این كه میان عدهای نابینا كه پشت فرمان نشستهاند، تنها بینای جمع باشید.
ما و ماشینهایمان
برخی بر این باورند كه آدمها معمولا از روی ماشینهایشان قابل شناختند. همان طور كه از روی كفشها، دندانها، دستخط و نوع راه رفتنشان میشود شناختشان. به هر حال ماشینها حرفهای زیادی دارند كه درباره صاحبشان بگویند. نوع ماشین، رنگ و استایل آن، تزیینات داخل ماشین و چراغهای بیرون ماشین و از این دست، میتواند نشاندهنده نوعی از سلیقه و علاقه باشد.
ما پسرهایی كه ادعایمان میشود معمولا ماشینهایی زیبا، بدون هیچ گونه زلم زیمبوی آویزان از آینه جلو، فوقاسپرت و شیك داریم. صندلی جلوی ماشین را به اندازهای كه برای بیننده خارجی كمی بیشتر از حالت عادی به نظر میرسد میخوابانیم و در حالی كه با زحمت اما با اعتماد به نفس تمام، فرمان را مثل قرقی میچرخانیم، آرزو میكنیم كه كاش دستهای درازتری داشتیم.
ماشینهای ما معمولا بیایراد هستند و بدون كمترین نالهای تیز و فرز لایی میكشند و صدای تیكآفشان تا هوا بلند است. با كمترین ایرادی او را راهی تعمیرگاه همیشگیاش میكنیم. فقط تعمیرگاه ممدآقا، خیابان سورنا.
بعضی از حرفهایهایمان با نصب هواكش مكنده اسپرت برای سیستم تهویه هوای موتور، ماشین را به یك اتومبیل خوشصدا و خوشحركت تبدیل میكنند. ما عشق سرعت و لایی داریم و شنیدهایم كه میگویند اگر كمی بیشتر قوانین رعایت كنیم ایرادی در رانندگیمان نیست، اما قوانین راهنمایی و رانندگی چنین چیزی نمیگویند.
ما جوانهایی كه با وسیلهای دودكننده، ایاب و ذهاب میكنیم ما را صاحب ماشینی موسوم به «ماشین قراضه» میدانند. شاید برای این كه شاسی ماشینمان خوابیده رینگهایش ساده و دور لاستیكهایش سفید است. میتواند به خاطر صدای خیلی بلند و گاوی بوقمان هم باشد.
با این حساب تنها نكته مثبت ماشینهای ما كه آن را به ماشینهای لوكس برتری میدهد ذوق هنری است كه در قسمت جلو و بالای داشبورد و فرمان به كار میبریم. عكس هنرپیشههای معروف بالیوود، تسبیح سیاه دانهدرشت كه از آینه آویزان میشود به اضافه چند تایی زنجیر، عروسك، اسكلت و دسته كلید.
شاهكار و تكمیلكننده همه اینها عینك آفتابی دور فلزی نقرهای و با شیشههای سبزرنگ است كه با تابش آفتاب روی داشبورد، مثل طلا میدرخشد. این نوع ماشینها در واقع نمایشگاههایی هستند كه میتوانند هر مسافری را تا مقصد سرگرم و شاد نگه دارند.
ما دخترهایی كه تازه گواهینامه گرفتهایم و همه حقوقمان را میدانیم معمولا ماشینهای با رنگ روشن و فانتزی را انتخاب میكنیم. میتواند سبز چمنی، زرد یا نارنجی باشد. ماشینمان زنانه و ظریف است و همیشه كارواش رفته و تمیز است.
هیچ وقت نمیتوانیم در را با ضربه اول ببندیم. برای همین مجبور میشویم برای بار دوم یا حتی سوم و بیشتر در را باز و بسته كنیم و آخرسر هم یكی از بیرون در را برایمان ببندد.
ما هیچ وقت خودمان بنزین نمیزنیم و همیشه قبل از رانندگی كاغذی را به گیره كوچك زیر آینه جلو وصل میكنیم كه رویش نوشته: صندلی، آینه، دنده خلاص، راهنما، آینه بغل، ترمز دستی، كمربند ایمنی، استارت، دنده یك، حركت و راه میافتیم.
علائم رانندگی
تابلوهای راهنمایی و رانندگی به عنوان بخشی از تجهیزات كنترل ترافیك نقش ایمنسازی سوارهروها و هدایت هر چه بهتر رانندگان را بر عهده دارند. علائم راهنمایی و رانندگی بینالمللی هستند. یعنی هر جای دنیا كه بروید، از آفریقا گرفته تا یمن تابلوی «احتیاط! محل عبور گوزنهای كوهی» یك جور و یكشكل است. البته هر چقدر هم معنای یك علامت واضح باشد ممكن است در عمل آدمها برداشتهای متفاوتی از آن بكنند.
نمونه خیلی سادهاش همین چراغهای راهنمایی است كه سر چهارراهها نصب میكنند. مثلا چراغ زرد یك معنایش میتواند این باشد كه هر چه زودتر چهارراه را خالی كنید، چراغ در حال قرمز شدن است. معنای دیگرش برای آدمهایی است كه چراغ زرد، قرمز و سبز فرق چندانی برایشان نمیكند و از همهشان رد میشوند. یك معنایی هم هست كه اتفاقا در ایران خودمان خیلی رایج است میتواند این باشد: «گاز بده، داره قرمز میشه.» این آخری را حتما روزی چند بار در تاكسیای كه نشستهاید از نزدیك شاهد هستید.
علامتهای رانندگی در دو دسته كلی تابلوهای عمودی و علائم افقی گروهبندی میشوند. تابلوهای عمودی شامل تابلوهای راهنمایی و رانندگی، چراغ راهنمایی و نرده ایمنی هستند. این تابلوها به شما دستور میدهند كه دست به انجام یك سری كارها نزنید. مثلا بوق زدن ممنوع، عبور كامیون ممنوع یا دور زدن ممنوع. اینها تابلوهایی هستند كه دائم سر شما داد میزنند فلان كار را نكنید. این تابلوها معمولا دایرهشكلاند، با حاشیهای به رنگ قرمز و زمینه سفید، تصاویر و نقشها هم مشكی هستند.
یك دسته دیگر از تابلوها برای آگاه كردن راننده از خطرهایی است كه ممكن است بعد از هر پیچی یقهشان را بچسبد. این تابلوها به شكل مثلث متساویالاضلاعی با اضلاع قرمز هستند كه زمینه سفید و نوشتهای سیاه دارند. نمونهاش تابلویی است كه میگوید: «هی! مراقب باشید! محل عبور كرگدنهای وحشی.»
تابلوهای اخباری، اطلاعاتی هم به شما میگویند كه مثلا الان در خیابان انقلاب هستید و 500 متر بالاتر هم یك پمپبنزین در سمت راستتان قرار دارد. یك سری از علائم راهنمایی و رانندگی هم هستند كه علامتهای افقیاند و شامل خطكشی، نوشتهها و نقشها و گلمیخها میشوند.
خطكشی ازجمله مهمترین نشانههای راهنمایی است كه در سطح و حاشیه سوارهروها انجام میشود. این خطكشیها باید سفید یا سبز باشند و هیچ رنگ دیگری مجاز نیست.
هدف از نوشتن كلمات و ترسیم نقشها بر سطح معابر، تنظیم ترافیك و آگاهسازی و هدایت رانندگان است. كلیه حروف باید به رنگ سفید و مطابق با استاندارد و علائم راه و به زبان فارسی باشند. گلمیخها میتوانند چدنی، آلومینیومی و بازتاب چشمگربهای است.
تصادفهای آدممعروفها
پنجاه میلیون نفر از مردم دنیا هر سال در تصادفات رانندگی مجروح میشوند. ایران هم با داشتن آمار بالایی در تصادفات جادهای رتبه دوم مرگ و میر را در میان كشورهای دنیا از نظر تصادفات دارد. طبق آماری كه سازمان بهداشت جهانی اعلام كرده تا 15 سال آینده تعداد كشتههای حوادث رانندگی در دنیا و مخصوصا در كشورهای در حال توسعه مثل ایران افزایش قابل توجهی پیدا میكند.
بر اساس آمار پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی، بیشترین آمار تصادفها مربوط به گروه سنی 25 تا 35 سال است. بعد از این گروه هم جوانهای 18 تا 25 ساله رده دوم را در تصادف كردن دارند. از طرف دیگر افزایش تخلفات رانندگان زن هم به آمار نیروی انتظامی اضافه شده است. در بررسیهای انجام شده این نتیجه به دست آمده است كه تعدادی از این افراد طی یك سالی كه گواهینامه گرفتهاند بیشتر از پنجاه مورد با یك میلیون تومان تخلف داشتهاند.
اگر بخواهیم یك تعریف علمی از تصادف بدهیم باید به علم كارشناسی تصادفات مراجعه كنیم. بر این اساس تصادف وقوع سانحه منجر به زخمی شدن یا فوت، ایجاد خسارت و یا تركیبی از اینهاست كه در نتیجه برخورد یك یا چند وسیله نقلیه با یكدیگر، با انسان، حیوانات یا اشیا به وجود آید. راستی اگر احیانا ماشینی واژگون یا به هر دلیلی از راه خارج شود هم برای خودش یك جور تصادف به حساب میآید.
همیشه انواع و اقسام تصادفات در حال رخ دادن هستند. چیزی كه اهمیت دارد نوع برخورد شما طرفین تصادف با قضیه است. احتمالا اولین اتفاقی كه میافتد این است كه رانندههای هر دو ماشین در حالی كه سعی دارند نشان بدهند عصبانیترند و مقصر آن یكی است و خدا میداند كدام افسری به تو گواهینامه داده است. این ماجرا اگر به یقهگیری منجر نشود تا رسیدن افسر نیروی انتظامی ادامه خواهد داشت.
اگر به عنوان یك افسر وسط چنین ماجرایی از راه رسیدید یادتان باشد كه جمله معروفی هست كه میگوید: هر تصادفی از خودش آثاری به جا میگذارد. با استفاده از همان آثار میتوانیم به علل یا علت تصادف پیببریم و البته هستند تصادفاتی كه حتی با وجود این كه آثار قابل مشهودی دارند ولی علت واقعی آنها مشخص نمیشود.
تصادفها انواع مختلفی دارند و برای هر كدام هم جریمه مشخصی وجود دارد. نوعی از تصادفات، خسارتی هستند كه در آن فقط به وسایل نقلیه خسارت مالی وارد میشود. در تصادفات جرحی، باید علاوه بر خسارت مالی حداقل یكی از رانندگان، سرنشینان، عابرین پیاده یا حیوانی مجروح شود. تصادفات قتلی كه متاسفانه در ایران مرتب در حال رخ دادن است، حداقل یك نفر از شدت تصادف جانش را از دست میدهد.
غلامحسین درویش معروف به درویشخان، یكی از نامدارترین موسیقیدانان ایران، اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران است. شب دوم اسفند سال 1305 او موقع برگشتن از یك محفل موسیقی به منزل، درشكهای دواسبه كرایه می كند. در آن زمان اتومبیل به تازگی وارد خیابانهای شهر شده بود و تعدادشان هم خیلی كم بود.
گواهینامه رانندگی گرفتن هم چیز مرسومی نبود، برای این كه چنین مفهومی هنوز وجود نداشت. رانندهها اغلب ناشی بودند و خلاصه اوضاع راهنمایی و رانندگی در كشورمان اصلا خوب نبود. درشكه حامل درویشخان از خیابان امیریه به سمت شمال میپیچد، اتومبیل فوردی از جهت مخالف با درشكه و اسبهای آن تصادف میكند، اسبهای درشكه درجا میمیرند.
غلامحسین درویش از درشكه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر آسیب میبیند، بلافاصله او را به بیمارستان نظمیه تهران كه بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود میرسانند، ضربه سنگین بوده و او بعد از 5 روز، به دلیل ضربه مغزی فوت میكند.
پرنسس دایانا همسر سابق پرنس چارلز هم در یك تصادف رانندگی كشته شد. البته او با سیاستهای خانواده سلطنتی مخالف بود و خیلیها هم مرگش را مشكوك میدانند. این تصادف در زمانی افتاد كه او قصد ازدواج با «دودی» پسر محمد آلفائز (میلیاردر مصری) را داشت. میگویند دلیل مرگش به خاطر فرار از دست خبرنگارانی بود كه هیچوقت هم معلوم نشد از طرف چه روزنامهای بودند.