وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

چیستی و چرایی مهریه (چرا باید مهریه بپردازیم)

چیستی و چرایی مهریه (چرا باید مهریه بپردازیم)

چیستی و چرایی مهریه (چرا باید مهریه بپردازیم)

 

مهریه: مرد به صورت طبیعی، در برابر غریزه از زن ناتوانتر است و این خصوصیت، وی را وادار میکند تا به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضایت او اقدام نماید، یعنی در واقع، گمشدهی مرد همان سکون و آرامش است که از سرِ ناآرامی و بیقراری در تب و تاب دست یافتن به آن است و برای آنکه به آن دست پیدا کند، از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیکند.

 

همین مسئله موجب شده است تا مرد، در پی یافتن سکون و جستن آرامش، همواره خواستگار زن باشد و از آنجا که زن نیز دنبال سکون و در جستجوی آرامش است و سعی میکند بهترین پناهگاه را برای آرامش یافتن خویش بجوید و از این رو که نقش وی پاسخگویی به محبت و خواستگاری مرد است، در صدد بر میآید به عاشقانهترین محبت پاسخ دهد و به روی پاکترین و با ثباتترین مهر آغوش بگشاید.

 

به بیان دیگر مرد به خاطر آرامش یافتن و بهرهمند شدن از سکون، به دنبال زن میرود و زن نیز به خاطر همان مسئله و تأمین همان نیاز طبیعی خویش، میکوشد تا گرمترین خواستهها و شورآفرینترین محبتها را بیابد و از میان انبوه اظهار ارادتها و ابراز عشقها، خالصترین و پاکترین آن را بجوید و با گرمترین پاسخ به شایستهترین تقاضا، سکون و آرامش رؤیایی را به تصویر بکشد تا بدینسان حکمت آفرینش پیوند زن و مرد در عالم واقع ، تحقق عینی بیابد.

 

بنابراین، با در نظر داشتن اینکه زن و مرد از ارزش انسانی همسانی برخوردارند و به لحاظ مقام معنوی و کمالات هیچگونه تفاوتی میان آنها وجود ندارد و با توجه به اینکه حکمت نهفته در خلقت زوجین و همسران حصول آرامش و رسیدن به سکون است و پاسخ زن به تقاضای مرد برای تأمین همین هدف صورت میگیرد، قرآن کریم پس از دستور به پرداخت مهریه زنان ، جهت اعطای آن را هم گوشزد مینماید.

 

مفسران عالی مقام در تفسیر کلمه «نحله» که بیانگر وجه پراخت مهریه است، ضمن اینکه اقوال و دیدگاههای گوناگون را متذکر شدهاند؛ با این حال تقریباً در این مسئله اتفاق نظر دارند که مراد از نحله، «عطیه» و «هبه» است.

 

شیخ طوسی (ره) در این باره گفته است: اینکه خداوند مهریه را بر مرد واجب نموده و زن را موظف به پرداخت چیزی نکرده است، از منظر بعضی از مفسران بدین معناست که در واقع، مهریه عطیهای از سوی خداوند متعال برای زنان است. ( تفسیر التبیان؛ ج 3، النجف: المکتب الامین، (بیتا) ص 109، ذیل آیه4 سورهی نساء)

 

طنطاوی گفته است : «نحله» ، یعنی عطیه و هدیهی بدون عوض که با رضایت قلبی به کسی داده میشود .(الجواهر؛ ج 3، مصر، (بینا) 1350، ص 10، ذیل همان آیه)

 

محمد جواد مغنیه نیز گفته : مراد از نحله عطیهای است که خداوند پرداخت آن را بر زوج واجب گردانیده و… در حقیقت ، خداوند شوهران را موظف نموده تا از جانب خداوند متعال ، هدیهای را به همسرانشان بدهند.

 

پس مهریه عوض بهرهبرداری جنسی نیست؛ چون زن و مرد در این نیاز ، مشترکند. (التفسیر الکاشف؛ ج 2، لبنان: دار العلم للملایین، الطبعه الثالثه، 1981، ص 250، ذیل همان آیه..)

 

سید قطب آورده است : خداوند متعال به شوهر دستور میدهد تا مهریه را به عنوان هدیهی محض با رضایت قلبی تمام و با آسودگی خیال به همسرش اعطا کند، دقیقاً همانطوری که یک هدیه و بخشش را به کسی میدهد. (فی ظلال القرآن)

احمد مصطفی المراغی می گوید : معنای آیه شریفه این است که زنانی را که به عقد ازدواجتان درمیآورید ، مهریهشان را به عنوان هدیه و بخشش بدهید.( تفسیر المراغی؛ ج 4، لبنان: دار احیاء التراث العربی، (بیتا) ص 184، ذیل همان آیه).

ابو الحسن الماوردی گفته : نحله همان عطیه و هدیهی بدون عوض است. اینکه دین را نحله نامیدهاند به این دلیل است که عطیهای از سوی خداوند متعال است.(النکت و العیون؛ ج 1، لبنان، مؤسسه الکتب الثقافیه، (بیتا) ص 451، ذیل همان آیه).

 

محمد حسین فضل اللَّه نیز گفته است : «آیه شریفه، مهریه را ثمن و عوض ندانسته؛ بلکه آن را «نحله» میخواند ؛ یعنی عطیهای که انسان به کس دیگری بدون چشم داشت عوض، میدهد… (تفسیر من وحی القرآن؛ ج 7، لبنان: دار الملاک، 1998، ص 69، ذیل همان آیه و ص 181، ذیل آیه 24 همان سوره..)

 

فخرالدین الرازی کلبی میگوید : «نحله» به معنای «عطیه» و «هبه» است… پس مهر یا عطیه از سوی زوج است؛ چون وی در برابر آن چیزی به دست نمیآورد و آنچه را زوج مستحق است، اباحه بضع است نه مالکیت آن، یا عطیهای از سوی خداوند است؛ چون خداوند منافع نکاح را میان زوجین به طور مشترک قرار داده است؛

 

اما زوج را مأمور به پرداخت هدیهای به زوجه مینماید (التفسیر الکبیر؛ ج 9 ـ 10، لبنان: دار الکتب العلمیه، 1990، ص 147، ذیل همان آیه و نیز ر.ک به: مجمع البیان؛ ج 3 ـ 4، ذیل همان آیه..)

 

بنابراین از مجموع این دیدگاههای تفسیری ، به این نتیجه میرسیم که وجه پرداخت مهریه و جهت اعطای آن این است که مهریه باید به عنوان هدیه و پیشکش ، بدون توقع و چشم داشت عوض ، به زن داده شود.

 

به عبارت دیگر مهریه یا «صداق» یک هبه ، کاملاً محض و بدون عوض است و شاید با همین ملاحظه است که قرآن مجید در ادامه آیهی شریفه میفرماید: «فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً». یعنی اگر زنان بخشی از آن را از روی طیب نفس به شما برگردانند ، نوش جان و گوارای تان باد.

 

از این تعبیر هم میتوان فهمید که مهریه، «هبه» غیر معوض است و الّا با برگرداندن تمام یا قسمتی از آن، به همان نسبت از عوض آن هم باید برگردانده شود؛ پس از نظر قرآن مجید، چیستی و ماهیت مهریه یا صداق را هبه و هدیه بودن محض تشکیل میدهد و جز آن، هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نمیباشد؛ البته یادآوری این نکته هم لازم است که در برخی آیات قرآن مجید ( نساء: 24 و 25 و مائده: 5.)

 

تعبیر به «اجور» جمع اجر یعنی مزد دیده میشود که ظاهر آن نشان میدهد نکاح یک معاوضه است و گویا در این معامله فقط جانب مرد منتفع میشود.

 

به عبارت روشنتر، در یک نگاه گذرا و کلی از این دسته از آیات چنین فهمیده میشود که مرد، زن را به منظور بهرهبرداری جنسی به خدمت میگیرد و از آنجا که هر خدمتکاری، مستحق مزد و اجرت است، زن نیز مستحق آن است.

 

پس اصلاً عقد نکاح، مثل عقد اجاره است؛ و یک معامله محض که سود عاید از آن هم به جیب مرد میرود و برای زن جز چند ریال وجه نقد یا «وجه المعامله» چیز دیگری باقی نمیماند.

 

لکن با دقت در آن در مییابیم که این تصور درست نمیباشد و آیات یاد شده مفید این معنا نیستند که مهر، عوض بضع است، بلکه هدیهی نکاح و در واقع پاداش آن ارتباط عمیق و ریشهداری است که با پاسخ گفتن زن به اظهار محبت مرد پدید میآید. (محمد الصادقی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ ج4 ـ 5، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، 1408، ص 212.)