وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

دختری که از بیمارستان فرار کرد چون پول نداشت !

دختری که از بیمارستان فرار کرد چون پول نداشت !
دختر بی کس و کاری که کسی حاضر نشد مسئولیتش را بپذیرد، مجبور شد علیرغم بیماری و خونریزی از بیمارستان فرار کند. به گزارش خبرنگار جهان، دختری که چند شب پیش به دلیل مشکوکی کارش به به بیمارستان کشیده شده بود، به دلیل نداشتن پول نتوانست در بیمارستان بستری شود، این درحالی است که بهزیستی نیز حاضر نبود مسئولیت وی را پیذیرد.
 
چراغ های کم سوی سقف بیمارستان تنها چیزی بود که وقتی دختر چشمش را باز کرد توانست آنها را ببیند.
با زحمت چند ثانیه ای به همان حال ماند تا بتواند چیز هایی را که در اطرافش وجود دارد را تجزیه و تحلیل کند.
نمی دانست چه شده و کجاست و برای پیدا کردن جواب سوال ذهنش همانطور که خوابیده بود خواست جابه جا شود اما درد تمام وجودش را گرفته بود و تنها ناله ای از ته دلش کشید هیچ حرکتی نمی توانست انجام دهد جز آنکه سری تکان بدهد و نگاهی به اطرافش بیندازد به یاد نداشت که چه اتفاقی افتاده است و در کجاست یکی یکی بیماران رابا نگاه رصد کرد و باز آهی کشید
زن همراه بالای سرش آمد ودختر با ناله از وی آب خواست.
یکی از اتاق های بیمارستان امام حسن شش تخت مجزا داشت که تمامی تخت ها از بیمارانی پر شده بود که روی پانل بالای آن نوشته بود بخش مغز و اعصاب.
مریم یکی از این بیماران بود که با همراهی که بعدامعلوم شد از مسولان بهزیستی است وارد اتاق شد خودش می گفت از پله های پل هوایی به پایین سقوط کرده است اما این تنها یکی از هزار داستانی بود که مریم برای این و آن تعریف می کرد یک بار می گفت تصادف کرد و به بیمار دیگری که برای احوالپرسی با وی بالای سرش می آمد می گفت از طبقه سوم ساختمان به زمین افتاده است و دو پایش شکسته و مهره آخر کمرش نیز جابه جا شده بود.
هر بار که دکتر بالای سرش می آمد به همراهش می گفت وضعیت خوبی ندارد و باید فورا تحت عمل جراحی قرار بگیرد اما هر بار که مسولان بیمارستان و بهزیستی از وی می خواستند آدرسی را از یکی از بستگانش در اختیار آنها قرار دهد وی از این کار سر باز می زد و سعی می کرد خودش را تنها نشان دهد تا پرده از رازی که در سینه داشت باز نشود.
یکی از کارمندان بهزیستی که به عنوان همراه با مریم به بیمارستان آمده بود به خبرنگار جهان گفت : مریم از بچه های بهزیستی نیست وچند وقت پیش به عنوان اینکه جایی برای ماندن ندارد به مرکز نگهداری زنان خیابانی آمد و اما خیلی زود از آنجا رفت تا اینکه روز گذشته در حالی که به شدت درد می کشید به مرکز آمد و ادعا کرد از پله های پل عابر پیاده سقوط کرده است و از ما خواست تا به وی کمک کنیم ما هم وی را به بیمارستان منتقل کردیم اما از آنجا که این دختر تحت حمایت بهزیستی قرار نداشت، مسولان بیمارستان از عمل کردن وی سر باز می زنند.
ظاهرا بهانه مسئولین بیمارستان این بوده است که وی پول ندارد و بی کس و کار است.
 
در نهایت دخترک که می بیند بیمارستان حاضر نیست به مداوای وی بپردازد لنگان و لنگان و با حال بیمار از بیمارستان خارج می شود.