یكی از تفاوتهای اساسی میان انسان و حیوان این است كه حیوان فقط در زمان حال زندگی میكند و انسان در سه زمان: گذشته، حال و آینده. گذشته محمل تجارب است، حال منزلگاه تصمیمگیری است، و آینده سكوی رشد و ارتقاء. انسان با تجزیه و تحلیل رویدادهای گذشته، دست به برنامه ریزی زمان حال میزند و آینده را رقم میزند.
متخصصان برنامه ریزی میگویند: نگرش انسان نسبت به آینده باید از زاویه سه افق صورت گیرد: افق باز؛ افق دور و افق روشن.
افق باز: افق باز ضامن مانورِ فكری آدمی نسبت به مصالح و مسائل پیرامونی و یكی از عوامل دوری آدمی از اندیشههای محدود و برنامههای جزئی نگری است. هر انسانی كه از افق باز بهرهمند است، در برابر معادلات زندگی، به صورت خطی نمیاندیشد؛ بلكه نگرش او حالت شبكهای و گسترده دارد و راهحلهای مختلف را فقط از زاویه یك راه نمیبیند و به اصطلاح پژوهشگران، به ورطه تك سبب بینی نمیافتد، لذا راههای مختلف را آزمایش میكند. افق باز روش مؤثری در نگرش است و در همه فعالیتهای هدفمند به كار میآید.
افق دور: یكی از خصلتهای ممتاز انسان، خصلت دور اندیشی (Proridence) است. افق دور در نگاه و نگرش آدمی، ضامن شفاف شدن ابهامات آینده است و تصمیمات آتی را رقم میزند. افراد دور اندیش در مقایسه با دیگران، تصویری شفافتر در مسائل، رفتارها، عكس العمل، رویدادها و اتّفاقات دارند.
افق روشن: بهره مندی انسان از زاویه روشن و كم ابهام، با استفاده از دو افق قبلی میسّر است. افق روشن محصول دو افق دور و باز است. افقِ روشن، میوه انسان در اصل برنامه ریزی بهینه و كارآمد برای آینده در حال اتّفاق است.
محصول این سه افق، بحث شناخت (Recognition) است. بنابراین سه افق، اساس برنامه ریزی عبارت است از:
1. خودشناسی.
2. جهت بخشی فعالیتها.
3. بهبود كیفیت زندگی در ظرف زمان.
تا شناخت موجود نباشد، ضمانتی برای آینده وجود ندارد.
میتوان آینده را به زمان حال منتقل نمود، یعنی میتوان زمینه ساختن پلههای آینده را در زمان حال بررسی نمود و آنها را شكل داد. تعداد بسیار اندكی از مردم وقت كافی در اختیار دارند. همه از كمبود وقت مینالند. طبق تخمینها و برآوردهای انجام شده، حدود 30 الی 40 درصد توان انسانها به كار گرفته میشود و محاسبات نشان میدهد كه افراد 60% از زندگی كاری خود را هدر میدهند. بیشتر وقتها، انرژیها، تواناییها و استعدادها به هدر میروند، چون شناخت كافی وجود ندارد، هدفها روشن نیست و برنامه ریزیها و اولویت گذاریها دقیق نمیباشد.
عمر ما محدود است. ما یكبار فرصت زندگی كردن داریم. امروزه طبق محاسبات انجام شده، یك انسان با امید به زندگی طولانی، حداكثر 200/000 ساعت از زمان را، به عنوان وقت قابل استفاده، در اختیار دارد.
استفاده از سرمایه عمر: استفاده بهینه و بهتر از «زمانِ» محدود و ارزشمند، تنها از طریق برنامه ریزی و «مدیریت زمان» كه هوشیارانه، مستمر و پایدار تدوین شده باشد، فراهم میشود. مدیریت زمان كه در واقع، همان برنامه ریزی است، به معنای تسلط و كنترل بر فرصتها و جهت دادن به فعالیتهاست.
برنامه ریزی فرصتها: برای طراحی برنامه مناسب جهت استفاده از فرصتها، لازم است كه هر فرد شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم نماید:
بخش اول: صبح تا ظهر
بخش دوم: بعد از ظهر
بخش سوم: شب
باید هر كدام از این بخشها را دو قسمت كرد و هر قسمت را به فعالیتهای دو ساعته تقسیم كرد. بهتر است فعالیتهای علمی، اجرایی، شغلی و تفریحی خود را در قالب این زمانها تعریف كنیم و هر قسمت را بین یك الی یكونیم ساعت و حداكثر تمام شش قسمت را در 9 ساعت تقسیم نماییم. افراد شاغل یا در حال تحصیل ممكن است كل صبح یا بعد از ظهر یا صبح و بخشی از بعد از ظهر را به شغل و تحصیل خود اختصاص دهند. آنها روی وقت باقیمانده میتوانند برنامه ریزی نمایند.
با این تقسیم بندی، در هر هفته ما میتوانیم 42 قالب زمان را احیاء كنیم و فعالیتهای خود را در قالب آن تعریف كنیم و اگر این قالبها یك ساعتی باشند، باز هم در هر شبانه روز 18 ساعت از 24 ساعت آزاد خواهد ماند؛ یعنی با احتساب اینكه 2 ساعت صبح، 2 ساعت عصر و 2 ساعت شب را برای فعالیتهای علمی، پژوهشی و… خارج كرده باشیم، باقیمانده هر روز 18 ساعت و در هفته 126 ساعت آزاد خواهد ماند. لذا میبینیم كه در هفته، چقدر ما زمان را قربانی و فدا كردهایم. و این یعنی ذبح زمان! یعنی نابودی فرصتها؟
سرمایه عمر آسان به كف نیامده است، كه آسان از دست رود. برنامه ریزی كمك میكند كه به فعالیتهای خویش، نظام یافته بنگریم و این نكته را مد نظر داشته باشیم كه: «زمان در عصر ما، ساعتها و روزها و هفتهها نیست؛ بلكه زمان، با دقیقه و ثانیه و لحظه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و فعالیتها در قالب آن تعریف میشوند».
یك جوانِ پشت كنكوریِ رشته ریاضی سؤالهای متعددی از من پرسید. از او سؤال كردم: چند وقت دیگر به كنكور باقیمانده است؟ او پاسخ داد: 75 روز، یعنی 1700 ساعت كه با ساعتهای باقیمانده امروز تا شب كه 11 ساعت است، میشود 1711 ساعت.
ضمن تشویق، به نگرش او آفرین گفتم و اضافه كردم: انشاءا… از این به بعد، زمان را در قالب دقیقه و ثانیه ببین و بنگر چه فرصتهاییداری و چه فرصتهایی را هر روز ما از بین میبریم.
باید در «امروز»، فرداها را دید و ماههای بعد را به تصویر كشید، حتّی سال آینده را در قالب زمان حال به تماشا نشست. بعد از شهادت آیت ا… دكتر بهشتی، كه به وقت تقویم ایشان نگریستند، فهمیدند كه او برنامه ریزی خود را تا 6 ماه آینده ترسیم كرده بود.
از آنجا كه قصدمان این است كه سخن به درازا كشیده نشود، پیش در آمد این مقاله را در اینجا به پایان میرسانیم و امیدواریم كه در فرصتهای دیگر، ادامه بحث را در خصوص:
سارقین زمان؛
برنامه ریزی زخمی؛
برنامه ریزی بیولوژیك؛
تكثیر زمان تا 2 برابر
و غیره ادامه دهیم.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. مدیریت برتر زمان، راجیو ستی، ترجمه نازلی سید گرگانی.
2. چگونه برنامه ریزی كنیم، كیت كنان، ترجمه قاسم كریمی.
3. مدیریت زمان، لوتارجی بسی ورت، ترجمه منصور توكلینیا.