هر انسانی در زندگی به دنبال کمال و سعادت و لذت است و برای رسیدن به این هدف برنامه های مختلفی را طرح ریزی کرده و به آنها عمل می کند تا در پرتو آنها، به کمال مطلوب خویش برسد در حقیقت تمام اعمال و روش زندگی انسان مبتنی بر افکار و علومی است که دارد و هر انسانی آن گونه عمل می کند که می اندیشد مثلاً انسان عاقل و بالغ چون می داند که آتش دست را می سوزاند و سوختن دردآور است، هیچ گاه به آتش دست نمی زند. اما بچه کوچک نمی داند آتش او را می سوزاند و به خاطر همین جهل،
ممکن است دست خود را به آتش بزند و بسوزد. بنابراین افکار و علوم انسان مهمترین عامل در تعیین روش زندگی و چگونگی عمل وی به شمار می روند، زیرا اگر علوم و اعتقادات وی درست و مطابق با واقع باشند شخص راه درست و صحیح زندگی را انتخاب می کند و در نهایت به کمالی که طالب آن است می رسد، و اگر علوم و اعتقادات، غلط و غیر واقعی باشند باعث می شوند انسان راه غلط و غیر صحیح زندگی را انتخاب کند و در نتیجه از رسیدن به کمال و سعادتی که آرزوی آن را دارد محروم شود.
با نگاهی به زندگی انسانهای معمولی باید بگوییم که متأسفانه مشغول شدن به زندگی مادی و زیاد اهمیت دادن به رفع حوائج دنیوی باعث شده بسیاری از انسانها این فرصت را پیدا نکنند که علوم و افکار خویش را بررسی و درستی و نادرستی آنها را مشخص کنند، بلکه علوم و افکاری که در اثر ارتباط با دیگران و در اثر انس شدید با زندگی مادی برای آنها به وجود می آید،
به همان صورت در ذهن آنان باقی می ماند که این مسئله دو خطر جدی و بزرگ به دنبال دارد: یکی اینکه بسیاری از اوهام و خرافاتی که هیچ پایه و اساسی ندارد، به عنوان حقایق و علوم صحیح پذیرفته و بر طبق آنها عمل می شود و دیگر اینکه بسیاری از حقایق و واقعیات، جزو اوهام و خیالات پنداشته شده و به آنها اهمیتی داده نمی شود، و چون پایه و ریشه زندگی چنین اشخاصی غلط است، در نتیجه شیوه و روش زندگیشان نیز صحیح نیست و چه بسا برای همیشه از رسیدن به سعادت باز مانند.
انس با قرآن کریم و تدبر در آیات آن انسان را از این دو خطر بزرگ نجات می دهد، زیرا قرآن مجید از طرفی به طور مکرر حقایق عالم را بازگو می کند و با روشها و شیوه های مختلف آنها را به انسان آموزش می دهد و از سوی دیگر به طور روشن و واضح، بطلان خیالات و اوهامی که ممکن است انسان به آنها معتقد شود را تبیین کرده و مؤمنان را از اعتقاد پیدا کردن به آنها بر حذر می دارد.