وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مصاحبه ای خواندنی با اولین گروه موسیقی در ایران

مصاحبه ای خواندنی با اولین گروه موسیقی در ایران

به گزارش ایران ناز، سال 1383، ایده تشکیل یک گروه موسیقی با نگرش تازه به ترانه های ایرانی و موسیقی مردمی ایران، رضا شایا و طاها پارسا – دو برادر ایرانی را بر آن داشت که مطالعات و جستجوهای خود را در این زمینه، در کنار فعالیت های اصلی خود، آغاز کنند. در آن زمان رضا شایا دانشجوی رشته حقوق بود و طاها پارسا پس از به پایان رساندن درس خود در طراحی شهری به صورت حرفه ای مشغول ساخت فیلم و دیگر فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی بود.

سال 1385، کامل تر شدن ایده ها منجر به انتخاب نام و ثبت رسمی دنگ شو به عنوان گروه موسیقی شد. دنگ شو اولین گروهی بود که در این سبک سیاق فعالیت های خود را آغاز کرد و بعد از آن گروه های مشابهی روی کار آمدند. حالا دنگ شویی ها از چنان مخاطبان گسترده ای برخوردارند که روی دست بسیاری از ستاره های پاپ زده اند و این نکته خوشحال کننده ای است. اینکه مخاطبان گسترده موسیقی بهتری گوش می کنند.

 

 

در مورد کارهای جدید، توضیح دهید؟

صبا: سه یا چهار قطعه جدید اجرا خواهدشد تا نفس و واکنش مخاطب نسبت به آن ها را ببینیم تا این قطعات آب دیده شود و بتواند برای آلبوم بعدی گروه آماده شود. یکی سری از قطعات هم مربوط به گذشته است و قبلا کمتر اجرا شده که برای این کنسرت ها درنظر گرفته ایم. مثلا قطعه شب های با تو بودن از آلبوم دل تنگ شو. خواننده گروه برای آن اجراها سعید آتانی است که در کنار ویژگی های هنری خوبی که دارد، پسر بی حاشیه ای است و من شخصا جنس و  مهارت صدایش در موسیقی ایرانی را دوست دارم.

اگر موافق هستید به سه آلبومی که تا امروز به وسیله گروه شما منتشر شده، بازگردیم و در مورد تفاوتشان با هم صحبت کنیم. با این که این سه آلبوم رنگ و بوی نسبتا متفاوتی نسبت به هم دارند اما در نهایت به گفته خود شما دنگ شویی است. در بعضی از قطعات آلبوم آخر به نظر می رسد با نوعی کلاژ رو به رو هستیم. نظر شما در مورد این برداشت چیست؟

شایا: ما تنها در برخی از کارهای خودمان کلاژ داریم. وجود کلاژ یکی از نقدهایی است که دوستان تکنیسین موسیقی ایرانی به دنگ شو وارد می دانند و این را یک ایراد می دانند که برای بخش هایی از یک قطعه تعریف موسیقایی مشخص نمی توان ارائه داد و گاهی در یک قطعه بدون هیچ مقدمه ای موزیک از قسمتی بریده می شود و به قسمت دیگری می رود.

 

 

 

پاسخ من به این دوستان خیلی ساده است. هدف ما همین اتفاق بوده و ما از ابتدا می خواستیم که موزیک از یک قسمت کنده شود و به جای دیگری برود. رویکرد دنگ شو به موزیک بیش از یک نگاه موسیقایی، ادبیاتی و سینمایی است. علتش هم پیش زمینه ای است که من و طاها قبل از ورود به کار موزیک داشته ایم. شکل گیری این نوع کلاژ برای ما دوست داشتنی است، درحالی که ممکن است برای برخی از دوستان که مقید به قواعد غیرمنعطف موسیقی هستند ناخوشایند باشد.

 

 

ایده دنگ شو به شکلی که امروز با آن مواجه هستیم از چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟ بگذارید به این موضوع بپردازیم تا مسئله کلاژ را در ادامه پیگیری کنیم…

شایا: همیشه بین من و طاها که با هم برادر هستیم و طبعا با هم بزرگ شدم یک زیبایی شناسی هنری و به طور تخصصی تر ادبیاتی وجودداشته و ناخودآگاه طرز تفکری را برای ما ایجاد کرده است. ما از کودکی کتاب های حافظ، سعدی و مولانا را مثل خواندن یک روزنامه راحت و روان می خواندیم و گمان می کنم این توانایی به ما بینشی داده که در ناخودآگاه ما به صورت شگفت انگیزی رسوخ کرده و حتی در صحبت کردن روزمره ما مشخص می شود. این بینش گاهی حتی در زمان پختن یک غذا خودش را نشان می دهد و ما را به مرزی از شیدایی می رساند می تواند در هر کاری غیر از موزیک هم خودش را نشان دهد.

 

 

 

طاها قبل از شکل گیری دنگ شو فیلم می ساخت و همچنان هم می سازد. این همان یدایی مدل موزیک دنگ شو است. چون بینشی در آن وجود دارد که حتی در ویرایش فیلم های طاها هم خودش را عیان می کند. این در حالی است که خیلی ها ممکن است از روی شعر حافظ هم به صورت صحیح نخوانند، چه رسد به اینکه به آن شیدایی که گفتم برسند. این توانایی می تواند به ما این امکان را بدهد شعر حافظ را بخوانیم و همان کسی که نمی توانست معنایش را درک کند با شنیدنش خوب آن را بفهمد و به یاد بیاورد که این شعر همانی بود که من تا پیش از این معنایش را نمی فهمیدم.

 

طاها: به نظر من کلمه ای که شایا با عنوان شیدایی به کار برد، خیلی مناسب است. ممکن است هر فرنگ و ملیتی شیدایی را به شکل مرسوم خودش داشته باشد درست مثل ما. شیدایی مورد نظر دنگ شو همان شیدایی بیرون آمده از دل ادبیات فارسی است. همانطور که شایا گفت این شیدایی با خود یک حس زیباشناسی می آورد اما اینکه ما با این حس درصدد بیان چه چیزی هستیم از قبل مشخص نبود. این حس برای ما خود را در فیلم، نقاشی یا هر هنر دیگری به نمایش می گذاشت، در حالی که ممکن بود ما این حس را در هیچ کاری نشان نمی دادیم و مثل دیوانه ها فقط در خلوت خودمان شیدا می شدیم و به زندگی مان ادامه می دادیم. امروز حس شیدایی ما وارد موزیک شده است و ما حس دیوانه بازی مان را با موزیک نشان می دهیم.

 

خشایار: به نظر من موزیک دنگ شو به طور جداگانه می تواند یک هدف باشد و در مورد خود من موزیک گاهی مهم تر از کلامی است که دنگ شو درصدد بیان آن است. این توجه به موزیک در مورد اکثر موزیسین ها وجود دارد. به بیان دیگر علت توجه به متن به خوانش خواننده، ملودی و آهنگ موزیک است نه کلام شعری اش. زمانی که قرار شد با دنگ شو همکاری داشته باشم احساس کردم وارد یک فضای سنتی ایرانی می شوم و این فضا صددرصد باب میل من نبود.

وقتی رفتم و دیدم که با تغییر سلیقه خودم مواجه هستم، مسائل مختلفی یاد گرفتم. خیلی خوشحالم که آن زمان زود قضاوت نکردم. به خودم افتخار می کنم که تولیداتی داریم که حتی پدر و مادر من هم با آن ارتباط برقرار می کنند و در ماشین پدر من هم موسیقی دنگ شو شنیده می شود. خوشحالم که الان دانشجو هستم و مهندسی صنایع می خوانم اما در دانشگاه به همه اعلام نمی کنم که من در گروه موسیقی فعالیت می کنم.

 

 

 

این اتفاق را تا جای مشخصی می توان با سلیقه ای بودن توجیه کرد. کسی که در حال انجام این کار است، از آن لذت بیشتری می برد و حس شیدایی که مثلا در دنگ شو به دنبالش هست بهتر ایجاد می شود. تکرار این کلاژ از جانب شما بعد از مدتی به متد موسیقایی دنگ شو تبدیل می شود و در این صورت احتمالا باید دلیلی داشته باشد…

شایا: زمانی که خودم موسیقی گوش می دهم درگیر این کلاژ (که به نظر خودم استفاده واژه کلاژ در موردش دقیق نیست) نیستم، اما وقتی موسیقی تولید می کنم، دوست دارم انجامش دهم. این مسئله در ریتم هم اتفاق می افتد و مثال عینی اش را در تمپو قطعات می شود به راحتی دید. شاید اگر خود من بخواهم به عنوان منتقد به این نوع موزیک نگاه کنم با این که سواد کمی در این زمینه دارم، می توانم نقدش کنم و از آن ایراد بگیرم اما در جایگاه یک آهنگساز، از به کارگیری این نوع کلاژ لذت می برم.

می توانم برای این موضوع مثال واضحی بزنم. ممکن است من به دیوار خانه ام تابلویی بزنم که به نظر همه اصلا متناسب نباشد، اما من با آن تابلو راحت باشم و از این که روی دیوار فلان قسمت خانه است لذت ببرم. این درست است که تکرار کلاژ در دنگ شو امروز تبدیل به یک روش شده اما تا امروز از آن خسته نشده ام و از به کارگیری اش لذت می برم. البته من این را مطابق با تعریف کلاژ نمی دانم و فکر می کنم، فقط عدم وصل تکه های مختلف موسیقی در یک قطعه باشد.

 

 

 

فکر می کنید استفاده از این تکنیک چگونه می تواند به شما برای رسیدن به دیدگاه ادبیاتی و سینمایی کمک کند؟

طاها: اتفاقی که باری ما با ساخت قطعات مختلف موسیقی افتاد را می توان به خط تولید یک محصول شبیه کرد. ما قطعات موسیقایی را در جایگاه یک محصول تولیدی به مخاطبان مان عرضه کرده ایم و پس از مدتی به همه آن ها نگاه کردیم و دریافتیم، این ویژگی در همه آن ها مشترکا اتفاق افتاده بود.

تصمیمی برای استفاده عامدانه از این موضوع نداشتیم و بهتر بگویم در این اتفاق فرود آمدیم. آدم های دور و بر ما این اتفاق را به عنوان یک اندیشه از طرف ما تلقی می کنند در حالی که واقعا این طور نیست. اگر قرار باشد به این شیوه به سوال شما پاسخ دهم باید اعتراف کنم توانایی این کار را ندارم، چون خواست ما این نیست که سینما و ادبیات را که پیش زمینه ما بوده، وارد موسیقی مان کنیم.

 

 

 

به نظر خودتان آیا سازبندی گروه در آینده ممکن است تغییر کند؟ از سوی دیگر آیا ممکن است دنگ شو خواننده آواز ایرانی نداشته باشد؟

شایا: اگر کسی بیاید و من را با ماشین زمان به آینده ببرد و گروه را در حالی روی استیج ببینم که تنها یک نفر مشغول کار دی جی است اصلا تعجب نمی کنم. یا این که باز به آینده سفر کنیم و ببینیم با گروهی به روی استیج می رویم که شکل کامل یک گروه ایرانی است و سازهایش کمانچه و تار و تنبک است چون آن چه از نظر دنگ شو مهم است، در جریان بودن است و به محض ثابت شدن این جریان دیگر از جانب ما هیچ اصراری برای ادامه کار موزیک وجود نخواهدداشت چون در آن شرایط بهتر است سراغ کار دیگری برویم.

در مورد آلبوم گوشواره توضیح دادم که چهار قطعه از آن آلبوم اصلا بنا نبود وجود داشته باشد و در عدم به سر می برد. دو ماه مانده به اتمام کار آلبوم چهار قطعه حذف شد و این چهار تراک به آلبوم اضافه شد. این همان مفهوم جریان است. من تا پیش از دنگ شو با شیوه کار گروه های دیگر آشنا نبودم و نمی دانم مهندسی گروه های دیگر چگونه انجام می شود اما در مورد دنگ شو و همین آلبوم اتاق گوشواره قطعه سوم خیلی اتفاقی شکل گرفت و طبعا مهندسی آن هم بسیار سریع و در جریان اتفاق افتاد.

 

 

 

علت موفقیت دنگ شو را همین در جریان بودن می دانم چرا که اگر بخواهیم در مورد مدت زمان صرف شده برای ساخت یک قطعه با هم صحبت کنیم گاهی یک قطعه در فاصله زمانی یک صبح تا عصر ساخته شده است. این مدت زمان هم شامل تمامی قسمت های کار آن قطعه از انتخاب شعر یا سرودنش، آهنگ و خوانش آن بوده. جالب این که همین قطعه هم مورد اقبال طرفداران جدی دنگ شو واقع شده است.

به نظر شما، دنگ شو در طول این مدت یعنی از زمان انتشار آلبوم شیراز چهل ساله تا آلبوم آخر شما اتاق گوشواره، چه قدر تغییر کرده؟ اصلا تا چه حد به تعریف دنگ شویی که در ذهنتان داشته اید توانسته اید نزدیک شوید؟ اگر بخواهید به این سوال با نگاهی صرفا موسیقایی پاسخ دهید، چه طور می توانید این مسئله را تبیین کنید؟

 

 

 

شایا: ماجرا به همان مسئله جریان باز می گردد. این طبیعی است که نسبت به روز اول تغییر کرده باشیم. درست شبیه لباس پوشیدن من و شما که در طول همه این سال ها تغییر کرده است. تفاوت دنگ شو در تولید موزیک درست به همان اندازه ای است که من امروز در طریقه لباس پوشیدن فرق کرده ام. این طور که من از جوی که در آن قرار داریم حس می کنم، به نظرم می آید که ماجرا بر همین منوال ادامه پیدا کند.

در کارهای جدید ما با این که نسبت به کارهای قبلی تفاوت های زیادی وجود دارد، همین نکته وجود دارد و فعلا برای دنگ شو  جذاب است. در آلبوم شیراز چهل ساله ما تازه توانسته بودیم، دنگ شویم و اگر این آلبوم را امروز گوش دهم، در بعضی جاها رنگ ها زیاد از حد است و اگر قرار بود امروز همان کار را دوباره تنظیم کنم، قطعا به شکل دیگری در می آمد.

از آنطرف در آلبوم دل تنگ شو به خاطر شرایط سختی که داشتیم و روزهای بدی را پشت سر می گذاشتیم، از رنگ خبری نیست و حتی کاور آلبوم سیاه و سفید است. این اتفاق کاملا ناخواسته بوده و بعد از مدتی که به آلبوم مراجعه کردم از فضای تاریک و کم نورش تعجب کردم. آلبوم اتاق گوشواره در مقایسه با دو آلبوم قبلی به نظرم رهاتر و به بیان شخصی من بی خیال تر بوده و فضای آلبوم ترکیبی از رنگی و خاکستری است.

 

 

 

اگر در مورد سه گروه دنگ شو، پالت و چارتار پیش زمینه مطالعاتی داشته باشیم، به این نتیجه می رسیم که این سه گروه از خیلی جهات با هم قابل مقایسه نیستند. یکی از ویژگی های منحصر به فرد دنگ شو به نظر بسیاری از علاقه مندان، توجه به آواز ایرانی به شکل ویژه است. با این توضیح برخی از منتقدان در مقایسه این سه گروه با هم، وزن آواز موجود در دنگ شو را خیلی سنگین تر از وزنی می دانند که برای موسیقی درنظر گرفته شده است. شما تا چه با این نظر موافق هستید؟ اگر آواز را به عنوان یک ساز در کنار بقیه سازها در نظر بگیریم، انگار این ساز از دیگران پررنگ تر و برجسته تر به نظر می رسد…

شایا: در آلبوم اتاق گوشواره چربش بیشتر عنصر آواز نسبت به سایر اجزا را قبول دارم و خودم هم با این نظر موافقم. در قطعه آخر همین آلبوم ما موزیک را در ثانیه های پایانی به وسیله آواز به اتمام می رسانیم و این مورد باعث انتقاد خیلی ها شد. ماجرا به مهندس قطعه باز می گردد. به نظر من این قطعه مانند دالانی است که به پیش می رود، در طول مسیر، مسیرش گشاد می شود، باز هم ادامه می یابد و این بار به یک باره تنگ می شود تا این که در انتهای کار به محیط بازی می رسد که آواز ایران است.

 

 

در این قسمت از قطعه که بخش پایانی اش نیز هست امید دیدار دوباره با آواز ایرانی همراه می شود و این تصویرسازی مربوط به مهندسی قطعه است و تعمدا اتفاق افتاده. من از دوستانی که در این باره ناراحت شده اند، عذرخواهی می کنم. شاید این اتفاق اگر برای خود من در مواجهه با اثری از یک گروه دیگر می افتاد، برخوردی مشابه با منتقدان را ایجاد می کرد و می پرسیدم اگر آواز ایرانی در انتهای این کار قرار نمی گرفت، چه اتفاقی می افتاد که با قراردادنش در پایان کار از آن اتفاق جلوگیری شد.

 

 

به نظر برخی از مخاطبانی که اتفاقا به موزیک ایرانی هم علاقه مند هستند، موزیک در این قطعه همه کارهایی را که باید، انجام داده بود اما با ورود آن آواز در انتهای کار همه چیز به هم ریخت…

شایا: نظر همه دوستان برای من محترم است، اما جذابیت این قطعه برای من در همین آواز پایانی است. به نظر می رسد که شنونده با ورود آواز در بخش پایانی ناگهان سورپرایز می شود. جالب این جاست که آواز نیامده که بماند و حوصله را سر برد بلکه آمده تا چیزی بگوید و به سرعت از صحنه خارج شود. اسم این قطعه در آلبوم ده اند است، اما قرار بود که نامش شمع سرخ باشد.

 

 

 

این قطعه برای من بیان کننده شبانه ای زیباست و در جایی از خود به شبانه های شوپن نیز اشاره می کند. تم شبانه تا آن جا ادامه می یابد که صدا سوت به گوش می رسد و این صدا تداعی کننده آمدن صحیح است. طلوعی که پس از آن آواز وارد می شود و همه اندیشه ام اندیشه فرداست.

خیلی از مخاطبان امروز به شیراز چهل ساله مراجعه می کنند و آن را در مقام مقایسه با اتاق گوشواره قرار می دهند. به نظر برخی شیراز چهل ساله در مقایسه با اتاق گوشوازه چیز دیگری بود. اگر شما از بیرون به این ماجرا نگاه کنید، کدام یک را بهتر می دانید و اگر قرار باشد ملاکی ارائه کنید، نشانه پیشرفت از زمان شیراز چهل ساله تا امروز را چه نکته ای می دانید…

 

 

 

طاها: در مورد شیراز چهل ساله می خواهم نکته ای را بگویم. در آن آلبوم رویکرد ما به موزیک خیلی کلاسیک بود، همان طور که در آلبوم دل تنگ شو راک و الکترونیک بود و در آلبوم اتاق گوشواره در پی پیدا کردن صدای خودمان هستیم.

 

 

نکته مشخص در مورد شیراز چهل ساله این است که بیس کار، کلاسیک بود. میلاد موحدی در این آلبوم به ما کمک زیادی کرد. میلاد در موسیقی کلاسیک و موسیقی فیلم تخصص دارد و توانست به ما برای کلاسیک شدن کار، کمک کند.

 

 

هدف ما ایجاد رنگ و بویی کلاسیک بود و اصلا به دنبال تلفیق کلیشه ای موسیقی ایرانی و جاز نبودیم. خوشبختانه این آلبوم بوی کلاسیک را به خودش گرفت و ما به هدفی که داشتیم رسیدیم.

 

به نظر می رسد موسیقی جاز در آلبوم آخر یعنی اتاق گوشواره بیشتر خودش را نشان داد…

شایا: نه. به نظر من آلبوم آخر نوعی از موسیقی پاپ را نشان می هد که کم کم در تلاش برای ورود به لوپر است. موزیکی که امروز در دنیا حرف اول را می زند و تکرار محور است.

 

 

 

سوال بعدی مربوط به کاور آلبوم است. انتقادی که به این کاور وارد است، اطلاعات ناقصی است که روی آن نوشته شده و نمی دانم تا چه اندازه به شما باز می گردد؟

شایا: اتفاقا این نکته فقط به من و طاها بر می گردد چون کار کاور را ما انجام داده ایم. به نظر من تمام اطلاعات لازم در کاور آمده با این تفاوت که در کارهای دیگر نام شاعر و آهنگساز هر قطعه به صورت جداگانه جلو همان قطعه می آید و در این آلبوم نام شاعران و آهنگ سازان و همه کسانی که به ما در این کار کمک کردند، به صورت یک جا در باکس به خصوصی آمده. تنها اسم من، طاها و صبا در آلبوم نیامده که در هیچ یک از کارهای قبلی ما هم نیامده بود و برای کارهای بعدی هم نخواهد آمد.

 

 

دلیلی که نام خودتان را ذکر نکرده اید، چیست؟ آیا شما خودتان را دنگ شوتر می دانید؟

طاها: نه هیچ ارتباطی به دنگ شوتر بودن ما ندارد. من اگر به شما هر جوابی بدهم ممکن است تعریف از خود و تکبر به نظر برسد.

بنده را نام خویش تن نبود  هر چه ما را لقب دهند آنیم

چه تفاوتی می کند که من نام خودم را بیاورم یا نه.

این پاسخ به شنونده یک برداشت عرفانی می دهد…

 

 

 

طاها: منظور من اصلا این نبود. به نر من این مسئله عرفانی نیست. واقعا ما دوست نداریم که نام مان جدا از دنگ شو مطرح شود. ما همه یک گروه هستیم. آوردن نام دنگ  شو از عنوان نام های ما به شکل جداگانه مهم تر است.

 

 

 

شما با آیدین آغداشلو همکاری داشتید. آغداشلو که نقاش نام آشنای ایران است در همراهی با دنگ شو، بعضی از اشعار را دکلمه کرد. فکر این همکاری از کجا آمد و چرا برای دو آلبوم ادامه داشت؟

شایا: ما یک سی دی از اجرای ارسباران در سال هشتاد و شش را به آیدین عزیز دادیم. هیچ هدف خاصی هم نداشتیم به جز این که کار به دست آیدین برسد. نمی دانستیم که آقای آغداشلو کار ما را گوش خواهد داد یا نه. تا این که درگیر ضبط آلبوم شیراز چهل ساله شدیم و در همان روزها مصاحبه ای با آیدن در یک روزنامه را خواندیم.

از آقای آغداشلو سوال پرسیده بودند که به چه موزیکی گوش می دهند و در کمال تعجب دیدیم که آیدین آغداشلو گفته بود، این روزها فقط دنگ شو گوش می دهد. شخص آیدین آغداشلو از زوایای مختلف برای مخاطبان جذاب است. برخی نقاشی های آیدین را دوست دارند، گروهی دیگر نقدهای او را می پسندند و برای ما هم صدای آیدین جذاب بود.

 

حس شخصی شما دیگران را هم در این لذت شرکت کرد…

شایا: صدای آیدین آغداشلو هنوز هم برای من دوست داشتنی است.

در آلبوم آخر قطعه ای با نام ماهی ها مورد توجه قرار گرفته. این روزها وقتی از پاپ صحبت می شود چیزی به جز پاپ فارسی مور نظر نیست. با این فرض که آلبوم آخرتان را در دسته پاپ قرار دهیم، در قطعه ماهی ها با موسیقی پاپی رو به رو هستیم که به زبان آذری اجرا می شود و این نکته می تواند باعث جذاب تر شدن کار گروه شما برای مردم شود. ایران از اقوام مختلفی تشکیل شده و قطعا با موسیقی که به زبان آن ها توجه کند، ارتباط بهتری خواهندگرفت. صرف نظر از این که شما این نکته را یک ویژگی مثبت می دانید یا نه فکر می کنید تا چه حد به محبوبیت شما کمک خواهد کرد؟

 

در همین آلبوم کاری هست که براساس یک ملودی لری ساخته شد. ما قبلا نیز کاری را به زبان بسنیایی خوانده ایم. زبان در موسیقی ما زیاد مهم نیست و لااقل برای ما فرق نمی کند به چه زبانی می خوانیم.

درست است که موسیقی ما را ایرانیان داخل یا خارج کشور می شنوند و در بین مخاطبان ما احتمالا اقوام مختلف ایرانی حضور دارند. اما لااقل در مورد این قطعه این طور نبوده که ما با این نگاه که مخاطبان آذری ما لذت بیشتری ببرند، کار ماهی ها را اجرا کرده باشیم. به نظر من بیان حسی که داشتیم با  شعر گتمه گتمه، گل گوزل یار، خیلی راحت تر بود تا این که بگوییم یار زیبا نرو، بیا.

این شعر شاید به خاطر مخرج کلامی اش بتواند چنگ بیشتری به دل بزند و آه از دل بلند کند. در آلبوم «اتاق گوشواره» صرفا به دلیل زیبایی و جذابیت از زبان ترکی استفاده کردیم. الان هیچ برنامه ای نداریم که باز هم روی زبان های دیگر تمرکز کنیم اما اگر برای ما خوب باشد قطعا استفاده می کنیم.

 

 

برخی از مخاطبان شما شیراز چهل ساله را در مقایسه با اتاق گوشواره آلبوم بهتری می دانند و معتقدند دنگ شو ضعیف شده است. نظر خودتان در این مورد چیست؟

 

 

خشایار: از روزی که استارت تولید آلبوم را زدیم تا زمان انتشار، فهرست قطعات ما دست خوش تغییرات گسترده ای شد. درباره آلبوم هم نظرات مثبت و منفی شنیدم ولی خیلی براساس دلیل نبود. من تقاضا دارم کسی که نقد منفی بیان می کند حتما با دلیل باشد، در آن صورت استفاده می کنم. مثلا می گویند که ضعیف شده اید. اما مگر ما تیم فوتبالیم؟ با این وجود حرکت رو به جلو خواهیم داشت و هیچ گاه به آلبوم «شیراز چهل ساله» باز نخواهم گشت.

 

شایا: خیلی خوشحال می شوم اگر مخاطبان دنگ شود نسبت به ما هم برمنبای زمان حال بشنوند و قضاوت کنند. یک زمان است که شما موسیقی را دوست دارید و یک زمان است که پکیج تولیدکننده موسیقی را دوست دارید. دوست دارم که مخاطبان، دنگ شو را دوست داشته باشند وی ک روز اگر من گفتم دلم گرفته، همه بفهمند که چرا دل من گرفته است. شاید تحقق چنین مسئله ای در  جامعه ایرانی کمی سخت باشد اما اهمیتی ندارد  زیرا من در دنیا زندگی می کنم. من الان می توانم ده ها نقد روی آلبوم «اتاق گوشواره» داشته باشم اما آن اثر همان حال ماست.

 

 

در آلبوم اتاق گوشواره شعر قطعه دوم را چه کسی گفته؟ نیمه شب ها در خیابان، عاشقی در زیر باران… به نظر شما چرا بسیاری از مخاطبان این قطعه را به عنوان کار محبوب انتخاب می کنند؟

طاها: این قسمت را خود من سروده ام. علت گرایش و علاقه مخاطبان را تصویرسازی ویژه آن می دانم. قطعه سوم و چهارم این آلبوم را هم خیلی دوست دارم، اما فکر می کنم عنصر تصویرسازی در قطعه دوم و چهارم بیش از سایر قطعات خودنمایی می کند.

 

 

در مورد خواننده این روزهای دنگ شو سعید آتانی کمی توضیح دهید…

 

 

طاها: سعید عضو بسیار خوب و بی حاشیه دنگ شو است. او نه تنها از نظر هنری ویژگی های مثبتی در زمینه موسیقی ایرانی دارد بلکه برخلاف روال مرسوم خوانندگان، به گروه احترام زیادی می گذارد و من از کار در کنارش لذت می برم. با توجه به صحبت هایی که با هم داشته ایم، قطعا او را تا پایان امسال در دنگ شو خواهیم داشت و بقیه اش را باید به زمان بسپاریم. فعلا که از کار با هم راضی هستیم، اما در کل امیدوارم در مسیر خوانندگی و زندگی شخصی اش، بتواند موفق باشد و روز به روز اسمش بیشتر بر سر زبان ها جاری شود.

 

منظور شما از به کارگیری عبارت بی حاشیه برای آقای آتانی این بود که مثلا علی زند وکیلی حاشیه داشت؟

شایا: به هیچ عنوان. علی خواننده حرفه ای و خوبی است. من دنگ شو را خانه ای می دانم که علی زند وکیلی تا آخر دنیا و برای هر زمانی که بخواهد میهمان این خانه است. از این که علی عزیز هم در کار خوانندگی اش موفق است، خوشحالم. او بند خودش را دارد و این روزها به خوبی کار می کند. برای علی هم آرزوی بهترین ها را دارم و امیدوارم روز به روز موفق تر باشد.