“دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم…”
سعدی
.
.
.
“ز تمام بودنی ها، تو فقط از آن من باش…”
حسین منزوی
.
.
.
“عاشقی بد اقبالم
نه می توانم به سویت بیایم
و نه می توانم به خودم برگردم.”
محمود درویش
.
.
.
“اندیشیدن جز به کمک تصویر انجام نمی پذیرد. اگر می خواهی فیلسوف باشی، رمان بنویس.”
آلبر کامو – یادداشت ها – جلد اول
.
.
.
“گاهی باید یاد گرفت همیشه دلی که برایت می تپد، ماندگار نیست، باید یاد گرفت که قدر بعضی از لحظه ها را بیشتر دانست
باید یاد گرفت گاهی ممکن است آنقدر تنها شوی که هیچ چشمی اتفاقی هم تو را نبیند.”
ژوان هریس
.
.
.
“بفهم دیگر
شبها دراز نیستند
این تویی که تنهایی!”
ایلهان برک
.
.
.
“خیلی از آدم ها فراموش نمیکنند،
فقط نقش آدم فراموش کرده را خوب بلدند بازی کنند!”
آنا گاوالدا
.
.
.
“خوش بــه حال ِ انارها و انجیـرها …
دلتنگ که می شـوند، مــی تـرکـنــد …”
مهدی اخوان ثالث
.
.
.
“تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن ،
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن…”
فریدون مشیری
.
.
.
“من در انفرادی دنبال خودم گشتم.
هر کس که ساختن زندان انفرادی به کله اش زده، آدم جالبی بوده و خوب میدانسته با آدمها چه طور بازی کند.
یعنی درستتر آن است که بگویم میدانسته آدم بهترین دشمن خودش است.
لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند.
بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش دَخل خودش را بیاورد…”
جیرجیرک – احمد غلامی
.
.
.
“وقتی انسان ها از تنهایی می نالند، منظورشان این نیست که اطرافشان خلوت است،
تنهایی این است که هیچکس نمی فهمد چه می گویند…”
آیزایا برلین
.
.
.
“بعضی صبح ها که از خواب پا میشی، با خودت فکر میکنی ”نمیتونم از پسش بر بیام”
و بعد تو دلت میخندی , چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی!”
چارلز بوکوفسکی
.
.
.
“من تصور می کنم بهترین تعریفی که می توان از انسان کرد این است :
انسان عبارتست از موجودی که به همه چیز عادت می کند!”
.
.
.
داستایوفسکی – خاطرات خانه مردگان
“مــردها وقتی عاشق میشوند،
به دنیا میآیند.
و زنها
عاشق که میشوند، میمیرند!”
ویسواوا شیمبورسکا