وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مصاحبه با نیما شاهرخ شاهی بازیگر سریال «شمس‌العماره»

مصاحبه با نیما شاهرخ شاهی بازیگر سریال «شمس‌العماره»
نیما شاهرخ‌شاهی: بازیگری شغلم نیست؛ عاشقشم
نیما شاهرخ شاهی بازیگر جوانیست که برای اولین بار در تلویزیون در سریال شمس‌العماره ظاهر شده است
او در گفتگو با وطن امروز دلیل حضور خود در کارهای متفاوت را دیده شدن و فراموش نشدن ذکر می‌کند.

آقای شاهرخ شاهی به عنوان اولین سوال از شما می‌پرسم آیا حضور شما برای اولین بار در تلویزیون صرفا به این خاطر بوده که کارگردان این کار سامان مقدم است یعنی همان کسی که شما برای نخستین‌ بار در فیلم او جلوی دوربین رفتید؟
نه، دلیل بر این نبوده است، داستان دیگری دارد. من همیشه منتظر یک قصه خوب بودم که بتوانم به واسطه آن در تلویزیون یک حضور خوب و متفاوت را تجربه کنم اما طی این سال‌ها این فیلمنامه خوب به من پیشنهاد نشد تا اینکه رسید به «شمس‌العماره» و همکاری شیرین با سامان مقدم ضمن اینکه این را هم بگویم حرف شما را هم تایید می‌کنم که سامان مقدم هر چیزی از من بخواهد انجام می‌دهم چرا که ورودم به سینما را مدیون ایشان هستم. من در شمس‌العماره نقشم را خیلی دوست داشتم و به این همکاری افتخار می‌کنم. نقشم جای کار زیادی داشت و من آن را خیلی دوست داشتم.
 
دوست دارید در دنیای بازیگری به شما چه جور پیشنهاداتی شود و کار کردن در چه ژانری را بیشتر دوست دارید؟
ببینید! هیچ کدام از نقش‌های من شبیه هم نیست و این به نظرم شانس یک بازیگر است که نقش‌های متفاوتی به او می‌دهند که این 2 حالت دارد؛ بعضی از بازیگران دوست ندارند ساختارشکنی کنند و وجوه متفاوت یک فرد را نشان دهند اما فقط کلامی می‌گویند که به بازی‌های متفاوت علاقه‌مندند اما به مرحله اجرا که می‌رسد کم می‌آورند و دوست ندارند خودشان را بشکنند. من با این مقوله مخالفم و به نظرم یکی از جذابیت‌های سینما بازی کردن در نقشهای متفاوت است. من ژانر وحشت را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم در بازی کردن در این ژانر هم تبحر خاصی دارم اما بعد از «پارک‌ وی» برای اینکه از کلیشه دوری کنم فعلا نمی‌خواهم این پیشنهادات را قبول کنم.
 
«پارک وی» به نظرتان یک اثر قابل تامل در کارنامه‌تان بوده است؟
من «پارک وی» را خیلی دوست دارم. «پارک وی» دومین فیلمم بود. به نظرم دومین فیلم از نخستین فیلم خیلی مهم‌تر است و موجب تثبیت بازیگر در سینما می‌شود.
 
ببینید نام‌هایی که در کارنامه کاری شما وجود دارد خیلی با هم ناسازگار هستند. پریسا بخت‌آور اصلا با جمشید حیدری قابل قیاس نیست، اصولا این آدم‌ها شیوه کارگردانی‌شان با هم متفاوت است. بر چه اساسی حاضر می‌شوید در کاری حضور پیدا کنید؟
قبل از هر چیز من باید بگویم سینمای ما رو به نابودی است و جز فیلم‌های کمدی و صرفا طنز که گیشه را ارضا می‌کنند فیلم دیگری ساخته نمی‌شود و اگر هم ساخته شود خیلی کم است. امسال اگر بخواهیم حساب کنیم خوش‌بینانه این است که بگویم 12 فیلم تا الآن تولید شده که 8 تای آن در ژانر کمدی است بنابر این فکر نمی‌کنم سینمایی داشته باشیم و حالا با توجه به این وضع اسف‌بار چگونه بازیگر می‌تواند چند پروژه را رد کند؟ پس یا باید همیشه بازی ‌کرد و دیده شد یا نباید بازی کرد و فراموش شد. الان تهیه‌کننده‌ها فقط بازیگرانی که روی جلد هستند را انتخاب می‌کنند و کاری ندارند که یک بازیگر گزیده‌کار است اما خوب کار می‌کند. آنها سراغ بازیگرانی می‌روند که دائما روی جلد هستند، اما در پاسخ به حرف شما باید بگویم نخستین چیز مهم برای من فیلمنامه است و در اولویت‌های بعدی کارگردان و بازیگران هستند، خیلی‌وقت‌ها هم پول خوب برایم حرف اول را می‌زند. ببینید فیلم‌های خوب، پول خوب نمی‌دهند و فیلم‌های کمدی و بد پول خوبی می‌دهند، به هر صورت گاهی هم هست که ما بازیگران نیاز مالی داریم. در جواب منتقدان هم باید بگویم مگر آنها در زندگی شخصی بازیگران هستند، بالاخره ما بازیگر‌ها هم گاهی نیازمند به پول هستیم.
 
آخر اینکه نشد جواب! شغل شما روی لبه تیغ است، نباید مخاطب را از خود برانید…
الان دیگر اینطور نیست. یک زمانی بود که گذشت. مثلا 2 یا 3 سال پیش بود که من هر شب 3 تا فیلمنامه رد می‌کردم به بهانه‌های متفاوت، مثلا اگر کنارم در فیلم محافظی (بادیگارد) بود آن را رد می‌کردم چون فکر می‌کردم زمینه طنز پیدا می‌کند و … الان موضوع این است که زیاد کار بکنی تا دیده شوی و در چشم تهیه‌کننده‌ها باشی. در یک سایت معتبر سینمایی خواندم که از سال 74 تا الان 150 بازیگر معرفی شدند و از این تعداد شاید فقط 8 نفر مانده‌اند. کسانی که تا به الان مانده‌اند یعنی قابلیت دارند. خیلی‌ها را من یا شما می‌شناسیم که آمده‌اند و خیلی زود هم رفته‌اند.
 
ولی من این حرف شما را قبول ندارم، چطور می‌شود که برای پرویز پرستویی، رضا کیانیان و انتظامی این اتفاقات نمی‌افتد. مگر آنها از این شغل پول درنمی‌آورند؟ مگر آنها دائما روی جلد هستند؟
حالا من با یک مثال شما را توجیه می‌کنم. فرض کنید من می‌خواهم یک خانه بخرم و احتیاج به 25 میلیون تومان دارم. اگر بازی نکنم پس از کجا 25 میلیون تومان بیاورم. آیا منتقدان این پول را به من می‌دهند. این نام‌هایی را که شما گفتید از بزرگان سینمای ما هستند که اتفاقا در کارنامه‌شان می‌توانید آثار بدی را هم پیدا کنید که به‌خاطر پول در آن فیلم‌ها بازی کرده‌اند. اصلا جدای از همه اینها گاهی ممکن است یک بازیگر به واسطه رودربایستی با کارگردان در فیلمی حاضر شود.
به نظرم «کیش و مات» یکی از ضعیف‌ترین کارهای من در سینما بوده است که جریاناتی دارد. این فیلم فیلمنامه بسیار خوبی داشت. من نقشم را هم خیلی دوست داشتم. فیلم پر بازیگری هم بود قرار بود یک ماه در شیراز کار شود اما به یک‌باره به خودم آمدم دیدم این فیلم آن چیزی نشد که فکر می‌کردم و این موضوع دلایل متعددی داشت مثل اینکه خیلی زود بسته شد و خیلی از پلان‌ها هم کار نشد. قاعده فیلمی که در شهرستان ساخته می‌شود این است که یک روز هم نباید به عوامل اجازه بازگشت بدهند، مثل فیلم درباره الی که به شمال رفتند و هیچ‌کدامشان اجازه بازگشت نداشتند ولی برای کار ما این اتفاق نیفتاد؛ یک روز بازیگر نمی‌آمد، یک روز فیلمبردار نبود و همین‌طور پشت‌سر هم اتفاقات عجیب و غریب می‌افتاد. وقتی این مشکلات پیش می‌آید بازیگر فقط باید تلاش کند که بازی‌اش را بکند و من فقط تمرکزم را روی بازی خودم گذاشتم و کاری نداشتم که اطرافم چه اتفاقاتی می‌افتد. این درست که منتقدان از فیلم «کیش و مات» اصلا راضی نبودند اما به بازی من هم اشکال چندانی نگرفتند این یعنی من کار خودم را بد انجام ندادم.
 
دوست دارم بدانم اگر دوباره از این پیشنهادات به شما بشود قبول می‌کنید و چه اندازه از این کار پشیمانید؟
پشیمان نیستم چون عادت دارم که پشت تمام تصمیماتم بایستم، ممکن است این اتفاق دوباره بیفتد چون من در ابتدا با فیلمنامه خوبی مواجه بودم اما در آخر فیلم خراب شد و واقعا کاری از دست من بر‌نمی‌آمد، نمی‌دانم چه اتفاقی برای فیلم افتاد.
 
من می‌دانم! همان اتفاقاتی که برای چارچنگولی، چشمک و… افتاد.
نه، این فیلم‌ها را با «کیش و مات» مقایسه نکنید چون آنها فیلمنامه نداشتند اما این فیلمنامه خیلی خوبی داشت اما به آن بد پرداخته شد اصلا قرار نبود این جور شود! اما از این به بعد دقت بیشتری خواهم کرد.
 
چند وقتی است که من این جمله را زیاد می‌شنوم که ما سینما نداریم چرا این جمله اینقدر تکرار می‌شود؟
نگاه کنید من کمدین نیستم اما کمدین‌ها را دوست دارم در حال حاضر اغلب فیلم‌ها کمدی شده، سینمای ما فقط شده است سینمای طنز. پس سینمای واقعی ما کجاست؟ درباره الی‌ها کجا هستند؟ هامون‌ها چطور؟ خیلی از عوامل ما الان دارند جذب کارهای دیگر می‌شوند. خیلی‌ها هم نمی‌شوند پس شما به آنها حق بدهید حالا خدا را شکر که بازیگری شغل من نیست اما خیلی‌ها هستند که با درآمد بازیگری خانواده می‌چرخانند.
 
اینکه جواب من نشد!
می‌خواهم بگویم تا وقتی سینما فقط به طنز اختصاص پیدا کند نمی‌توان بیشتر از اینکه هست از آن انتظار داشت.
 
شما چیزی حدود 7 سال است که در سینما حضور دارید شاید هم بیشتر اما خیلی کم کار کردید. چرا اینقدر آرام در بازیگری گام برمی‌دارید؟
الان دیگر این طور نیست و کار من در گذشته اشتباه بوده است. الان دیگر باید دائما کار کرد و در چشم بود. من قبلا خیلی زیاد فیلمنامه‌ها را رد می‌کردم که شاید الان دیگر این کار را نکنم. خیلی اوقات بعضی از بازیگرها در فیلم‌های مزخرف و بد کار می‌کنند اما اینقدر کار می‌کنند تا به یکباره یک پیشنهاد خیلی خوب به آنها می‌شود چون همه آنها را می‌شناسند و تهیه‌کننده‌ها با کاراکتر آنها آشنا می‌شوند و او را انتخاب می‌کنند.
 
چقدر به سینمای خاص علاقه دارید چون بیشتر کارهای شما را در سینمای گیشه دیده‌ام؟
اما نقش من گیشه نبوده است یک زمانی فقط گیشه است و هیچ هدف و نتیجه‌ای را دنبال نمی‌کند و اصلا در ذهن‌ها هم نمی‌ماند نظیر همین فیلم‌هایی که دائما روی پرده می‌بینیم اما یک زمانی هم یک فیلم هم گیشه را حمایت می‌کند و هم فیلمنامه منسجم و بازیگران خوبی دارد و من این نوع فیلم‌ها را دوست دارم و فکر می‌کنم اغلب فیلم‌هایی را هم که بازی کرده‌ام از همین نوع بوده است.
 
دوست ندارید در فیلم‌های معناگرا و خاص دیده شوید؟
هنوز این اتفاق خوب برایم نیفتاده است.
 
چرا؟
چون من اگر بخواهم در این نوع فیلم‌ها دیده شوم باید فیلمنامه خیلی خوبی به من پیشنهاد شود. گاهی هم به خاطر فیزیک ظاهری کمتر این پیشنهادها به آدم می‌شود. بیشتر فیلمنامه‌هایی که به من داده می‌شود گیشه است چون اغلب تهیه‌کننده‌ها برای انتخاب فقط به خصوصیات ظاهری اکتفا می‌کنند در صورتی که به نظر من بازیگری خوب است که در هر 2 نوع سینما چه معناگرا و چه گیشه حضور پیدا کند.
به نظرم هرچه بیشتر به سمت فیلم‌های معناگرا و خاص برویم بهتر است چون با این فیلم‌هایی که در حال حاضر تولید می‌شود ما سینمایی نداریم.
 
شما که در رشته عمران تحصیل کرده‌اید چرا بازیگر شدید؟
خیلی اتفاقی بود. من همین الان هم از طریق رشته تحصیلی‌ام درآمد اصلی‌ام را کسب می‌کنم. یکی از دوستانم مرا برای تست به سامان مقدم معرفی کرد اما چیزی می‌خواهم بگویم؛ زمانی هست که بازیگر می‌فهمد هیچ چیز بلد نیست. پس باید دنبال کسب این دانش رفت، آنهایی که مانده‌اند زحمت کشیده‌اند. من با هنر آشنایی نداشتم اما سعی کردم خودم را قوی کنم و اگر این کار را نکنم نمی‌توانم بمانم. بازیگری شغل من نیست، عاشقشم!
 
قبل از اینکه وارد دنیای بازیگری شوید اصولا چقدر فیلم می‌دیدید و مجله می‌خواندید؟
هیچی، اصلا دغدغه بازیگری نداشتم ولی در مسیرش قرار گرفتم. بعضی وقت‌ها هست که آدم به چیزی علاقه ندارد ولی وقتی در مسیرش قرار می‌گیرد عاشقش می‌شود.
 
چقدر اهل رابطه‌های پشت‌پرده و زد و بند‌های هنری هستید؟
نمی‌فهمم.
 
می‌خواهم بدانم تا حالا شده برای عکس روی جلد و بازی در فیلمی رابطه‌ای برقرار کرده و زد و بند کنید؟
در سینما افراد خیلی زیادی هستند. اگر کسی فکر می‌کند می‌تواند با پول وارد شود خب یاعلی، وارد ‌شود. من هم از این ارتباطات خیلی می‌بینم. 200 میلیون تومان به تهیه‌کننده‌ها پول می‌دهند و نقش اول را می‌گیرند، اما کدام‌یک از آنها می‌مانند؟ روی جلد رفتن که کاری ندارد. یک مقدار پول به مجله می‌دهی و می‌گویی مرا جلد کن! اما چه فایده! چه خوب است که به خاطر کیفیت بازی روی جلد رفت، من دوست دارم این اتفاق برایم بیفتد.
 
قبول ندارم، خیلی از آن افراد هم به واسطه همان ارتباط‌هایشان مانده‌اند.
کسی که بازیگری را جلوی دوربین می‌آورد پای آبرویش وسط است پس نمی‌آید با انتخاب غلط خودش را خراب کند. برای من هم خیلی شایعه درمی‌آورند مثلا می‌گویند نیما برای فیلم نخستش 70 میلیون تومان پول داده است در صورتی که من آن موقع فقط یک پراید داشتم!
 
شما استیل و ظاهر مناسبی برای بازیگری و ستاره شدن دارید چرا این اتفاق نیفتاده است؟
ببینید! من در 2 سال اخیر 20تا فیلم را رد کرده‌ام من اگر 5 تا از این فیلم‌ها را قبول می‌کردم الان وضعیتم این نبود.
 
تا حالا شده جلوی بازیگری کم بیاورید؟
من مصاحبه‌ شما را خیلی دوست دارم چون خیلی انتقادی و خوب است اما چیزی که هست این است که من واقعا کم نیاوردم اما احساس کردم باید بیشتر تلاش کنم و قوی باشم من باید بجنگم. من همیشه سعی کرده‌ام با بازی خوبم به طرف مقابلم هم کمک کنم، اما گاهی این کار را خیلی از بازیگران با ناجوانمردی تمام، نمی‌کنند مثلا دیالوگ‌هایش را می‌گوید و بعد می‌رود حالا من می‌مانم و دیوار یا من موقعی که او دیالوگ می‌گوید حس می‌گیرم اما وقتی من می‌گویم او سرش را می‌خاراند! این اتفاق برای من خیلی پیش آمده است؛ اینکه هنر نیست.
 
چرا اینقدر بازیگر‌های ما زیرپای یکدیگر را خالی می‌کنند؟
همه‌چیز به دست کارگردان است. اگر کارگردان نگذارد بازیگر بعد از گفتن دیالوگ در برود اتفاقات خیلی بهتری می‌افتد، اما گاهی هم پیش می‌آید که 2 بازیگر خیلی با هم بد هستند و اصلا نمی‌توانند یکدیگر را تحمل کنند.
 
چقدر این اتفاق برای شما پیش آمده است؟
شکر خدا این اتفاق برای من نیفتاده است چون موج من خدا را شکر خیلی مثبت است این را همیشه دوستانم می‌گویند اما این را اضافه می‌کنم که من متکی به بازیگر مقابلم نیستم، خودم از خودم حس می‌گیرم. سعی می‌کنم پارتنر برایم اهمیتی نداشته باشد.
 
مشغول چه کاری هستید؟
هنوز هیچ‌چیز مشخص نیست!