وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

زنان در کشورهای توسعه‌یافته

زنان در کشورهای توسعه‌یافته
از جمله حقوقی که در کنوانسیون‌های مختلف به خصوص کنوانسیون منع خشونت علیه زنان در مورد حق آموزش و دست‌رسی زنان به آموزش تأکید شده چنین آمده است: «حق آموزش زنان و دختران به عنوان یکی از تعهدات اصلی دولت‌های عضو کنوانسیون بر طبق مواد ۲ و ۱۰ کنوانسیون منع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان به شمار می‌آید.» زنان حق دارند تا از تمام سهولت‌های تعلیمی و تحصیلی که برای مردان مهیا است،
 
استفاده کنند. در کشورهای پس از جنگ و فقیر، که زنان بنابر آسیب‌پذیری و فرهنگ مردسالاری بیشتر در معرض خشونت و آزار و اذیت جنسی قرار دارند، بیشتر شان از رفتن به مکتب باز داشته می‌شوند که این خود مانع بزرگی در راه باسواد شدن و انکشاف مهارت‌های زنان شمرده می‌شود.

از جملۀ کشورهای در حال توسعه، یکی هم افغانستان است که طی یک دهۀ گذشته کارهای را در زمینه‌ی بهبود وضعیت زنان انجام داده است. هرچند این کارها خیلی چشم‌گیر نیستند،‌ ولی تلاش‌های صورت گرفته تا دست‌رسی زنان به تعلیم ‌و تربیه را افزایش داده و در پُررنگ ساختن نقش آنان در اجتماع بیشتر اطلاع‌رسانی می‌شود. شمولیت زنان در تعلیم ‌و تربیه بعد از سرنگونی حکومت طالبان سیر نزولی داشت، لیکن هم اکنون به بلُندترین سطح آن رسیده است. این خود خبر خوشحال‌کننده است هرچند افزایش روزافزون شاگردان از نظر کمیّت، بدون در نظر گرفتن رشد کیفی موازی با آن روی کیفیت تعلیم ‌و تربیه تأثیر ناگواری به جا می‌گذارد.

به هر رو، با وجود کمبودی‌ها، از قبیل عدم دست‌رسی به استادان مسلکی آشنا با روش‌های جدید آموزشی، عدم موجودیت تعداد کافی اتاق‌های درسی، کتاب درسی، و سایر تسهیلات از قبیل لابراتوار‌ها و کتاب‌خانه‌های مجهز، با آن‌هم افزایش شمولیت شاگردان دختر از چندین جهت می‌تواند مفید واقع شود. به صورت فشرده باسواد شدن زنان در پیشرفت اجتماعی و اقتصادی جامعه تأثیر‌گذار بوده و نیز در زمینه‌ی آگاه ساختن زنان دیگر از حقوق شان کمک می‌کند و زمینۀ تفاهم بیشتر با مردان خانواده و مردان حاضر در محیط کاری را فراهم می‌سازد.

دست‌رسی زنان به حق تعلیم ‌وتربیه در کشور شدیداً سنتی هم‌چون افغانستان که بیشرین مردم آن، به خصوص در مناطق روستایی و شهرهای که از روند آموزش‌وپرورش به دور مانده اند، کار آسان نبوده است. زنان هم‌واره مشکلات را در ساحات مختلف از جمله دست‌رسی به تعلیم‌وتربیه داشته اند.

 دانستن ریشه‌های طرز دید و برخورد اکثریت مردان افغانستان در مقابل زنان نیاز به یک تحقیق گُسترده‌ی روانشناختی و استفاده از روش‌های تحقیقی جامعه‌شناختی دارد که در حدوحوصله‌ی این چند سطر نیست، ولی چند مانع چشم‌گیر را که سبب محدودیت‌ دست‌رسی دختران به تعلیم‌وتربیه گردیده است، بر می‌شماریم.

 مصؤنیت دختران و زنان به خصوص در جریان سه دهه جنگ در افغانستان شدیداً متأثر گردید که این عامل بازدارنده‌ی برای اکثر فامیل‌ها بوده که تا امروز هم باعث می‌گردد تا والدین از مکتب رفتن دختران شان جلوگیری ‌کنند. شمولیت دختران در مکاتب و نهادهای تحصیلات عالی تا قبل از درگیری‌های داخلی در افغانستان روند صعودی داشت که با آغاز درگیری‌ها یک‌مرتبه به صورت گُسترده‌یی کاهش یافت.

 
در زمان طالبان که دختران و زنان به صورت کُلی از رفتن به مکتب و دانشگاه منع شدند. ترس از این‌که مبادا دختران مورد آزار و اذیت جنسی قرار گیرند،‌ دختران را قربانی اصلی خشونت نموده است که مانع جدی ادامه‌ی آموزش دختران است. به اساس پژوهش‌های که در سال‌های اخیر در رابطه به زنان انجام شده، موضوع عدم مصؤنیت زنان در صدر لست موانع دست‌رسی به تعلیم‌وتربیه برای زنان قرار گرفته است.

 از سوی دیگر، مخالفت‌های سنتی و مذهبی دال بر نکوهش آموزش دختران عامل عمده‌ی دیگری‌ است که حق دست‌رسی دختران و زنان را به آموزش محدود کرده است. این مخالفت‌های سنتی و مذهبی ریشه در طرز دید مردم در مقابل زنان دارد که قسمت آن مربوط به تعبیر از واژه‌ی غیرت است و قسمت آن برخاسته از باورهای نادرست دینی. در بیشتر مناطق افغانستان زنان به عنوان ناموس جایگاه به خصوصی دارند که این جایگاه به نظر من ناشی از احترام نبوده ولی بیشتر به خاطر فرهنگ شرم و ننگ رایج در کشور می‌باشد. قابل یادآوری است که این دو مفهوم در مناطق مختلف تعبیر‌های گونه‌گون دارد.

 
ولی این دو پدیده در بین مردان متعصب مذهبی که درک خیلی سطحی از دین دارند، بیشتر وجود دارد. این مخالفت‌های سنتی از جایی تشدید می‌شود که فرهنگ افغانستان بیشتر کثرت‌گرا است و جُرم جنبه‌ی فردی نداشته و در صورت این که کدام عضو از خانواده خطایی را مرتکب شوند، تمام اعضای فامیل در آن شریک می‌شوند. این مساله در قسمت زنان خیلی شدت دارد.

 به گونه‌ی مثال، در صورتی‌که دخترخانمی قبل از ازدواج با کسی رابطه‌ی چه از نوع جنسی ویا غیر جنسی برقرار کند—که نوع اول حتی منجر به کشته شدن دختر نیز می‌گردد،‌ این بدنامی به فامیل بسنده نکرده حتی تمام اقوام دختر از این مساله خجل می‌شوند. از این رو، بنابر فرهنگ شرم و ترس از بدنامی، بسیاری زنان در مناطق شدیدن سنتی، بیشتر در خانه نگهداری می‌شوند و بعد از صنف ششم برای شان اجازه‌ی آموزش داده نمی‌شود. حال این‌که، این ذهنیت که چشم‌وگوش دختران در مکتب رفتن باز شده و ممکن سبب گمراهی دختران شود، سخنی‌ست بازهم بی‌بنیاد و ناشی از طرز دید منفی بیشتر مردان و ترس از فرهنگ شرم که برای بسیاری هم‌سان با ارزش‌های دینی است.

 علاوه بر‌آن، افغانستان کشوری‌ست فقیر که اندک‌ترین امکانات آموزشی و کم‌ترین بودجه‌ تعلیمی و تحصیلی را نسبت به کشورهای دیگر دارد. نبود و کم‌بود صنوف درسی و تعمیر مکاتب باعث گردیده تا تعداد زیادی از فامیل‌ها به مکاتب نزدیک محل شان دست‌رسی نداشته باشند و شاگردان می‌باید مصافه‌های طولانی را پیاده رویی کنند. طی‌کردن

 
مسافه‌های طولانی برای دختران خالی از خطر نیست و بیشتر فامیل‌ها نمی‌گذارند تا دختران شان به مکتب بروند. نبود امکانات مالی از طرف اداره‌ی مکتب و آمریت‌های معارف ولایات برای فراهم‌ نمودن سهولت حمل‌ونقل برای تمام شاگردان و به خصوص برای شاگردان دختر از خانه به مکتب و عکس آن، و نیز ناتوانی مالی فامیل‌ها باعث گردیده تا این دختران به مکتب رفته نتوانند.

 عامل دیگری که دست‌رسی دختران را به آموزش‌وپرورش محدود نموده است،‌ نقش زنان در رشد اقتصادی خانواده است؛ بنابر وضعیت نا مطلوب اقتصادی کشور در جریان سال‌های جنگ، دختران بیشتری مجبور گردیدند تا از طریق حرفه‌های مختلف هم‌چون خیاطی، گلدوزی، قالین‌بافی، و تعدادی از شغل‌های دیگر فامیل‌های شان را کمک مالی کنند. تعداد این گونه دختران به‌خصوص در روستاهای افغانستان زیاد است. زنان افغانستان از گذشته‌های دور در فعالیت‌های کشاورزی و قالین‌بافی مشغول بوده اند.