شبها كه دلتنگت ميشوم
از اين شانه به آن شانه
فقط غَلت ميزنم…
مثلِ يك ماهىِ جدا شده از دريا،
بايد ببينى جان دادنم را
مَن
مثلِ هَمیشه..
بَرایِ تو می نویسَم..!!
تو..
به نیّتِ هَرکه “دوست داری”
بِخوان?
پاییــز را بایـد
با چشـم هاے تـو نگاھ کـرد
وگرنـھ براے مـن
دیگـر عاشقـانـھ نیست
این رنـگ هاے پژمـردھ ے خیـابـان ها..
پاییز باشد و…
امتداد انتظار باشد و…
انتهایی بنام ” تـــــــــــو”…
مگر بهشت میتواند جای دیگری باشد ؟
اي که با بوسيدنت
خشکيده شد زاينده رود
آن کوير لوت هم
اي ناقلا کار تو بود…؟!
باسم کمالي
“تو “
هر شب بی ادعا در من
شعر می شوی . . .
و
“من”
هر روز مغرورانه
پز شاعر بودنم را میدهم …!….
مرا بلد باش !!!
نمی خواهم
در کوچه پس کوچه های
خیالت از یادت بروم
نشانی هایم را
در بن بست ذهنت
نگه دار
گم کردن من یعنی
بیخودی تو
مغرور نیستم اما…
یقین دارم
زلیخای گم شده ات من هستم.!!
نگاه او به من کفایت می کرد
برای سرمستی وصف ناپذیرم ..
اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور می شد …
” محمود دولت آبادی “
دلم هوایت را کرد
به آبیِ آسمان زنگ زدم.
خط روی خط بود
ابری به اشتباه
گوشی را برداشت
و هر دو زار زار
گریه کردیم…!
مطالب مرتبط:
دل نوشته های تنهایی و دلتنگی عاشقانه