شعر بر من آتش به جان ، نازل

شعر بر من آتش به جان ، نازل
در پناه این مشبك شب
من به هر سو می دوم گریان
از این بیداد
می كنم فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد
وای بر من ، همچنان میسوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
وانچه دارد منظر وایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می كنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد ،‌به گردش دود
تا سحرگاهان كه می داند ، كه بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده برجا مشت خاكستر
وای آیا هیچ سر برمی كنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد
سوزد این آتش بی دادگر بنیاد
می كنم فریاد ای فریاد ای فریاد

از: مهدی اخوان ثالث است از شعر