بهاره رهنما (پیمان قاسمخانی): کارت عروسی ما پروانههای رنگارنگ بود. شعر روی آن را هم خودم گفته بودم: با بهار پیمان میبندیم، به نام عشق، برای همیشه.
امیر جعفری (ریما رامینفر): ما ۸ سال نامزد بودیم و دلیلی نداشت بعد از این همه وقت عروسی بگیریم. نه من کت و شلوار دامادی پوشیدم و نه ریما لباس عروسی.
رضا داوودنژاد (غزل بدیعی): کارت عروسی ما خیلی متفاوت و خاص بود. روی کارت ما هیچ چیز نوشته نشده بود. جز اسمهایمان به اضافه تاریخ عروسی؛ همین و تمام. کارتمان هم شکل یک پازل بود. روز عروسی تیمی بسیج شدند و با همه مهمانها تماس گرفتند و آدرس محل عروسی را به آنها دادند.
نیوشا ضیغمی (آرش پولادخان): ما کارت عروسی نداشتیم به خاطر اینکه عروسیمان بسیار کوچک و خانوادگی بود. بنابراین ترجیح دادیم مهمانان عروسی کوچکمان را تلفنی و شفاهی دعوت کنیم و کار به کارت و این چیزها نرسید.
پژمان بازغی (مستانه مهاجر): ما کارت عروسی نداشتیم. فکر کردیم ممکن است در چاپخانه محل عروسی لو برود و به این ترتیب آسایش و امنیت مهمانان خدشهدار شود. به همین دلیل بیخیال کارت عروسی شدیم.
ویشکا آسایش (رضا قبادی): من عروسی نگرفتم که کارت عروسی داشته باشم. آن زمان با مراسم عروسی و همه این تجملات بی مورد آن مثل کارت و… مخالف بودم. البته الان هم هنوز با بریز و بپاش بیمورد و تجملات مخالف هستم. من فقط عروسیهای ساده و صمیمانه را دوست دارم.
مائده طهماسبی (فرهاد آئیش): ما جزو آن افرادی هستیم که نه عروسی گرفتیم و نه کارت عروسی داشتیم.
حمیرا ریاضی (علیرضا اوسیوند): کارت عروسی من بسیار ساده بود و روی آن نوشته بودیم: «کاروانی آمد … بارش لبخند …» شعری از سهراب سپهری است.
شبنم قلیخانی: کارت عروسیمان را همسرم طراحی کرد و روی آن شعری از فریدون مشیری نوشتیم: «تنها نگاه بود و تبسم میان ما/ تنها نگاه بود و تبسم. گاهی که سینههایمان چون کوره میگداخت/ دست تو بود و دست من –این دوستان پاک- که از شوق سر به دامن هم میگذاشتند و زین پل بزرگ –پیوند دستها- دلهای ما هم به خلوت هم راه داشتند» و البته در پایان نوشتیم: خواهشمندیم از آوردن هرگونه دوربین خودداری کنید.
شقایق دهقان (محراب قاسمخانی): ما کارت عروسی داشتیم اما هیچ چیز خاصی و ویژهای روی آن ننوشتیم. همان جملات مرسوم و عادی که تشریف بیاورید و ما را خوشحال کنید.
زیبا بروفه (پیام صابری): کارت ما یک نقاشی کارتونی بود که خودمان کشیده بودیم.
رزیتا غفاری (عباس صالحی): ما روی کارتمان نوشته بودیم: دستهای منتظرمان سرانجام با عشقی به پاکی آب و با ایمانی به تزاید خاک خوشبختی را میسازد. عزم آن داریم که در خانه کوچکمان نگهش داریم.