وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

ازدواج مرد 180 سانتیمتری با زن 70 سانتی ایرانی!

ازدواج مرد 180 سانتیمتری با زن 70 سانتی ایرانی!
حکایت این چند خط داستان افرادی است که در کنار ما زندگی کرده اما به لحاظ قامت متفاوتند؛ بزرگسالانی در قامتی کودکانه که گاهی توانمندی‌هایشان بسیار بیشتر از افراد بلند قد است.
ازدواج زنی با 70 سانتی متر قد با مردی که 110 سانتی متر بلندتر از اوست شاید برای ما عجیب باشد اما در گوشه‌ای از این شهر این ازدواج شکل گرفته و ثمره آن نیز دو فرزند از تبار بلند قامتان است. حدود 10 هزار نفر در کشورمان زندگی می‌کنند که به دلیل قامت کوتاهشان عنوان آدم کوچولوها را برای آنها انتخاب کرده‌ایم این افراد توانسته‌اند انجمنی را برای خود تحت عنوان "انجمن کوچولوهای ایران" ایجاد کنند و در کنار هم جمع شوند. مهرانگیز مقانلو زنی از میان دنیای آدم کوچولوها است که با 70 سانتی متر قد با مردی ازدواج کرده که با180 سانتی متر قد دارد و ثمره این زندگی یک دختر و یک پسر هستند که به لحاظ قد مشکلی ندارند.
وی می‌گوید: از زمان کودکی همواره از جامعه فراری بودم چرا که در هنگام بازی‌های کودکانه، ورود به مدرسه، دانشگاه و اجتماع همیشه نگاه سنگین سایر افراد را به دنبال خود احساس می‌کردم؛ از همان دوران کودکی هیچ یک از همسالانم مرا در بازی‌های کودکانه راه نمی‌دادند و زمانی که با التماس از آنها می‌خواستم تا لحظاتی من را به عنوان همبازی خود قبول کنند به تمسخر و کتک زدنم می‌پرداختند.
مقانلو ادامه می‌دهد: بعدها که وارد مدرسه شدم نیز همین اوضاع حاکم بود؛ نگاه متفاوت معلمان و همکلاسی‌ها به شدت آزارم می‌داد اما با ورود به دانشگاه دنیای جدیدی به رویم باز شد و توانستم به دنیای آدم بزرگ‌ها راه پیدا کنم و با تعدادی از آنها دوست شوم. فرار از هم‌قامتان به دلیل ترس از تمسخر این عضو انجمن کوچولوهای ایران می‌گوید:
از طریق یکی از دوستان دانشگاهم با انجمن کوچولوهای ایران آشنا شدم و پس از عضویت در آنجا متوجه شدم افرادی که به لحاظ قد و قامت همانند من هستند، تعدادشان زیادتر از آن است که تصور می‌کردم؛ تا قبل از ورود به انجمن زمانی که فردی هم قد خود را در خیابان می‌دیدم، فرار می‌کردم چرا که دائم نگران بودم که شاید مردم وقتی دو فرد کوچولو را در کنار هم ببینند، شروع به خنده و تمسخر کنند اما از زمان ورود به انجمن کوچولوها اعتماد به نفسم افزایش یافت.
خدایا می‌پرستمت به خاطر هنرنماییت در خلقت مهرانگیز مقانلو به لحاظ قد و قامت کوچک است اما روح بزرگ و طبع لطیفی دارد و هر گاه دلش می‌شکند، شروع به سرودن شعر می‌کند "خدایا می‌پرستمت به خاطر هنرنماییت در خلقت که هر آنچه در بلند قامتان نهاده‌ای در کوتاه قامتان هم نهاده‌ای" زندگی این فرد کوچولو از نقطه‌ای جذاب می‌شود که با 70 سانتی متر قد با مردی ازدواج می‌کند که 110 سانتی متر بلندتر از خودش است.
ازدواج با فردی از تبار بلند قامتان وی در رابطه با نحوه آشنایی با همسرش می‌گوید: همسرم دوست برادرم بود و زمانی که برای دیدن برادرم به خانه ما می‌آمد، مرا می‌دید؛ او 180 سانتی متر قد دارد و من هیچ گاه تصور نمی‌کردم که روزی بتوانم با فردی از تبار بلند قامتان ازدواج کنم. پس از خواستگاری، مهرانگیز پذیرفت تا با فردی ازدواج کند که به لحاظ قامت حکم پدر او را داشت اما ریسمان عشق به قدری پررنگ است که هیچ چیزی نمی‌تواند آن را پاره کند؛ بر همین اساس است که مهرانگیز حدود 20 سال است که مشغول زندگی در کنار همسرش است و ثمره این ازدواج عاشقانه یک دختر و یک پسر از تبار بلند قامتان است.
مقانلو بیان می‌کند: زمانی که با همسرم در خیابان قدم می‌زنم، او دستان مرا در دستش می‌گیرد اما من به او می‌گویم این کار را انجام نده چرا که بقیه مردم به ما نگاه می‌کنند و تو خجالت می‌کشی ولی همسرم از این حرف به شدت ناراحت می‌شود. ازدواج نکردن دختر تنها به جرم قد کوتاه مادر دختر مهرانگیز با 165 سانتی‌متر قد در آستانه ازدواج قرار دارد اما مهرانگیز ماجرای عجیبی را تعریف می‌کند که مایه تأسف بسیار است. مقانلو می‌گوید:
دخترم دانشجوست و در دانشگاه یکی از همکلاسی‌هایش از او خواستگاری کرد بنابراین روزی را تعیین کردیم تا این پسر به همراه خانواده‌اش به منزل ما بیایند اما زمانی که خانواده او مرا دیدند بسیار ناراحت شدند و صرفاً به دلیل قامت کوتاه من اجازه ندادند تا پسرشان با دخترم ازدواج کند و این موضوع باعث ناراحتی روحی و افسردگی دخترم شد. مهرانگیز چگونه کارهای خانه را انجام می‌دهد؟
وی تصریح می‌کند: تمام کارهای خانه را خودم انجام می‌دهم به گونه‌ای که این موضوع مایه تعجب اطرافیان است؛ در انجام کارهای خانه حتی کوچک‌ترین کمکی از همسر و فرزندانم نمی‌گیرم، برای شستن ظرف‌ها چهارپایه‌ای را زیر پاهایم می‌گذارم و بالای آن رفته و شروع به شست‌وشوی ظروف می‌کنم، برای پخت غذا نیز از همین روش استفاده می‌کنم تا قَدّم به گاز برسد.
زندگی برای آدم کوچولوهایی که در شهر بلند قامتان زندگی می‌کنند، بسیار سخت است چرا که همه چیز در این شهر برای استفاده افراد بلند قد تعریف شده است؛ از اتوبوس، ماشین و عابر بانک گرفته تا کفش و لباس، اینجاست که کوچولوها از ورود به اجتماعی که در آن دیده نمی‌شوند، گریزان هستند. عابر بانکی که هیچ گاه نتواتنستم از نزدیک ببینمش مهرانگیز یکی از مشکلات اساسی خود را برداشت پول از عابر بانک دانسته و در این خصوص می‌گوید: در هنگام برداشت پول از عابر بانک‌ بسیار مشکل دارم؛ چون قَدّم به سیستم نمی‌رسد بنابراین مجبور می‌شوم تا به سایر افراد بگویم برایم پول بردارند.
لباس بچه‌ها را بپوش؛ چه کسی می‌فهمد تو کودکی یا بزرگسال مشکل دیگر من خرید لباس و کفش است؛ به یاد ندارم که تا به حال به بازار رفته و توانسته باشم کفش و لباس مناسب پیدا کنم بنابراین همیشه مجبورم تا به خیاط سفارش دوخت بدهم، زمانی که برای خرید کفش یا لباس به مغازه مراجعه می‌کنم کفش و لباس بچه‌های 4 تا 5 ساله را برای من می‌آورند؛ وقتی به فروشنده می‌گویم من با 37 سال سن چگونه این لباس‌ها را بپوشم جواب سر بالا داده و عنوان می‌کند با این قد کوتاهت چه کسی می‌فهمد که کودک هستی یا بزرگسال؟
آرزوی یافتن کار هم‌اکنون فضایی در جامعه حاکم است که صاحبان مشاغل به هیچ عنوان حاضر به پذیرش افراد کوتاه قد در محیط کاری نیستند و نمی‌خواهند باور کنند که استعداد و توانمندی فرد، مرتبط با قد و قامت او نیست و چه بسا فردی با قامت کوتاه بسیار توانمندتر از بلند قامتان باشد.
کوچولوهایی که بیکاری را با کارآفرینی شکست دادند مهرانگیز با اشاره به اینکه بسیاری از دختران و پسرانی که عضو انجمن کوچولوهای ایران هستند، برای پیدا کردن کار دچار مشکل شده و بارها به ادارات و شرکت‌های مختلف مراجعه می‌کنند، ‌می‌گوید: به محض ورود، با جذب آنها صرفاً به دلیل قامت کوتاهشان مخالفت می‌شود بنابراین اکثر بچه‌ها به کارآفرینی روی می‌آورند. تعداد زیادی از جوانان عضو انجمن کوچولوها به تولید صنایع دستی روی آورده‌اند اما برای فروش محصولات خود نیازمند حمایت‌های بیشتر و اختصاص بازارچه‌هایی برای فروش محصولات هستند؛ شهرداری در این زمینه می‌تواند کمک بسیاری به ما کند.
تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمی‌باشد اما ناراحتی کوچولوهایی که در شهر ما زندگی می‌کنند فقط از پیدا نکردن کار و مشکل تردد در شهر نیست؛ آنها دل شکسته‌ای دارند از بلند قامتانی که قلب سنگی در سینه داشته و برای لحظاتی خندیدن دلی را می‌شکنند که هیچ گناهی ندارد.
مقانلو با اشاره به اذیت و آزارهایی که در سطح شهر توسط افراد بلند قامت نسبت به کوچولوها انجام می‌شود، می‌گوید: بارها زمانی که در خیابان تردد می‌کردم مرا خاله ریزه خطاب کرده‌اند و حتی یکی از دختران کوتاه قامت توسط فردی بر روی کاپوت جلوی ماشین گذاشته شده و راننده شروع به حرکت می‌کند و این موضوع موجب وحشت و ناراحتی این دختر شده و عاملی برای خودکشی او می‌شود.
ازدواج با افراد بلند قد شاید یکی از آرزوهای آدم کوچولوها باشد که کمتر رنگ تحقق به خود می‌گیرد؛‌ آنها از بیان این آرزوی خود وحشت دارند تا مبادا در دنیای بزرگسالان به تمسخر گرفته شوند بنابراین آن را تا ابد در دل خود نگه می‌دارند و اگر زمانی هم چنین موقعیتی برای آنها فراهم شد ترجیح می‌دهند با فرد بلند قد ازدواج نکنند تا در زندگی دچار مشکل و تمسخر بستگان نشوند. این جملات تنها بخش کوچکی از مشکلات دنیای کوچولوها بود؛
آنها مشکلات متعدد و بیشتری همچون عدم پذیرش حتی در میان خواهران و برادران و رفتارهای کودکانه با آنها فقط به دلیل قامت کوتاهشان دارند اما تنها جمله‌ای که به ذهن خطور می‌کند این است که "چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید".

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره

روانشناسی آنلاین ، خدمات مشاوره