وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

مصاحبه با هانیه توسلی

مصاحبه با هانیه توسلی
 

هانیه توسلی دختر معصوم سینما فعالیت جدی خود را با یک سریال تلویزیونی اغاز کرد.غریبه از توسلی چهره قابل قبولی به نمایش گذاشت و راه او را برای ورود به سینما هموار و هموارتر کرد

آشنایی با هانیه توسلی
هانیه توسلی: در هفدهمین روز خرداد 1358 در شهر همدان متولد شدم و در جمع خانواده هنردوست قد کشیدم.
در سن 17 سالگی فعالیت خود را با تئاتر های عروسکی شروع کردم و در سال 78 در رشته تئاتر دانشگاه آزاد تهران قبول شدم و به صورت جدی افتادم در حیطه هنر. اولین بار با یک فیلم کوتاه به نام روی جاده نمناک به کارگردانی مهدی کرم پور بازیگری را تجربه کردم و آرام آرام پیش آمدم.

غریبه اولین و آخرین بار
هانیه توسلی: تنها سریالی که برای تلویزیون بازی کردم غریبه بود. در این سریال نقش یک دختر شاعرپیشه را بازی کردم. راستش قصد نداشتم با سریالی اینچنینی کار خودم را شروع کنم به همین خاطر هم پیش از آن پیشنهاد ها را یکی پس از دیگری رد می کردم. زمانی که پیشنهاد غریبه رائه شد تازه یک سال و نیم بود که آمده بودم تهران و در دفاتر مختلف فیلمسازی تست داده بودم.
بعد از اینکه چند تا از پیشنهاد ها را رد کردم دوستان و اطرافیانم گله مند شدند بنابر این تصمیم گرفتم اولین پیشنهاد را بپذیرم که اتفاقا فردای همان روز از دفتر غریبه با من تماس گرفتند و من هم پاسخ مثبت دادم

10 روز بعد پشیمان شدم!!!!!
همان روزی که قرار داد بستم رفتم جلوی دوربین و نقش شبنم را ایفا کردم اما 10 روز بعد پشیمان شدم چون کار ضعیفی بود اما خب تجربه هایی را هم برایم در بر داشت. اتفاقا قرار بود این نقش را بازیگر دیگری ایفا کند که مشکی پیش آمد و نشد و من به سرعت پای میز مذاکره نشستم که نتیجه هم با خواسته هایم سازگار نبود و این را بعد از گذشت چند روز متوجه شدم.

تعلم خاطر به شبهای روشن
به شبهای روشن ساخته فرزاد موتمن تعلق خاطر زیادی دارم.
هانیه توسلی که در این فیلم با مهدی احمدی همبازی می باشد می گوید: این فیلم را دوست دارم. شیوه بازی ام را در این فیلم می پسندم. چیزی بود که می خواستم. موقعیت این دختر به من خیلی نزدیک بود. بعد از آن هم شام آخر را دوست دارم چون اولین تجربه سینمای ام قلمداد می شد.

پشیمان نیستم
از اینکه از تلویزیون فاصله گرفتم پشیمان نیستم من نقش خوب را دوست دارم چه در سینما و چه در تلویزیون.
من اصلا علاقه ای به این موضوع ندارم که سینما را از تلویزیون جدا کنم چون جنس بازی برایم از اهمیت بالاتری برخوردار است و این نقش است که اگر مجذوبم کند حیطه فعالیتش زیاد برایم مهم نیست.

جدایی از تلویزیون پیش آمد.
من از تلویزیون فاصله نگرفتم بلکه خودش پیش آمد من برا این عقیده هستم که باید مطابق جریان بازیگری حرکت کنی, شاید یک دفعه به جای سینما و تلویزیون سر از تئاتر هم در آوری.
همانطور که من تصمیم نگرفتم وارد سینما شوم آقای جیرانی یک کار کوتاه از من دیده و پسندیده بود و دعوت کرد که در شام آخر بازی کنم و من هم با اینکه تصویربرداری این فیلم با غریبه همزمان بود پذیرفتم.
ولی در هر حال شام آخر باعث شد که مجذوب سینما شوم و در این حیطه بمانم و از تلویزیون فاصله گرفتم.

هنوز وسوسه نشدم.
ممکن است علاوه بر بازیگری سر از مقوله هایی دیگر عرصه سینما هم در آورم اما هنوز برای کارگردانی وسوسه نشده ام چون احساس می کنم به آن حد نرسیده ام که صاحب نظر باشم و بتوانم روی طرحی آن طور که باید و شاید کار کنم و آن را به سر انجام برسانم.
دنبال نقش خوب هستم.
از روزی که وارد عرصه بازیگری شدم دنبال نقشهای خوب بودم و تا به حال هم سعی کرده ام این حس را در خودم حفظ کنم. نمی توانم بگویم چه نقشی را دوست دارم اما چیزی را می خواهم که خوب نوشته شده باشد.

قدرت انتخاب ندارم
هیچوقت دوست ندارم نقشهایی که انتخاب می کنم شبیه یکدیگر باشند از بین چند پیشنهاد زوم می کنم روی نقش بهتر و آن را انتخاب می کنم.
با این حال من و بازیگر ها دیگر در سینما حق انتخاب و قدرت این کار را نداریم چون خودمان انتخاب می شویم و بقیه ماجرا با خودمان است یا هستیم بازی می کنیم یا نمی پذیریم و جدا می شویم.
از غلو کردن متنفرم
تا به حال از کسی الگو نگرفته ام یعنی روی شخص و بازیگر خاصی نطر ندارم البته بازیگرانی نظیر ایزابل کوپر را دوست دارم چون نگاههای بسیار سردی دارد.
اگز شبهای روشن را دوست دارم به خاطر این است که اغراق در این جایگاهی دارن من از غلو کردن در نقش متنفرم.

زندگی در آرامش مطلق
به اینده امید زیادی دارم به نظرم همه چیز عالی پیش می رود و هر اتفاقی که در زندگی ام رخ می دهد به نظر من درست ترین اتفاق است.
به نظر من هیچ چیزی اتفاقی نیست و به همین دلیل سعی می کنم در آرامش کامل زندگی کنم. باور کنید حتی اگر تصادف کنم و قطع نخا شوم باز هم معتقدم که این اتفاق باید رخ می داده تا من چیزهایی را یاد بگیرم.

آرزوی بزرگ هانیه توسلی
بزرگترین آرزوی من این روزها این است که هیچ آرزویی نداشته باشم شاید این گفته خیلی فیلسوفانه باشد اما در هر صورت این خیلی مهم است که آدمیزاد هیچ آرزویی نداشته باشد و این یعنی نهایت آرزومندی

اهل میهمانی نیستم
نمیدانم اگر نقاشی و موسیقی نبود من چطور می توانستم زندگی کنم. این دو حرفه را خیلی دوست دارم و بدجوری به آنها دل بسته ام. حتی به این باور رسیده ام که بدون این دو نمی توانم زندگی کنم.
راستی عکاسی هم یکی دیگر از حرفه های مورد علاقه ام است اما در عوض به میهمانی و حضور در شلوغی و شلوغ کاری هیچ علاقه ای ندارم.
همکاری با داریوش مهرجویی
خب من در طول این سال ها با کارگردانان زیادی کار کرده ام اما به نظرم داریوش مهرجویی چیز دیگری است و از منظر من بهترین کارگردان سینمایی ایران می باشد. در حال حاضر هم یکی از آرزوهای من همکاری با این کارگردان بزرگ است.
بازیگری را خوب بلدم
از خودم تعریف نمی کنم اما بازیگری را بلدم و می توانم از عهده هر نقشی بربیایم به نظر من بازیگری یک هنر نیست. مهارتی است که برخی دارند و برخی نه.
بازیگری استعدادی را می طلبد که شاید در وجود بعضی ها وجود داشته باشد و عده ای هم اصلا از آن برخوردار نباشند.

 

پایگاه فرهنگی تفریحی ایران ناز