امیرحسین از آن دست بازیگرانی نیست كه یك شبه ره صد ساله پیمود، بلكه پلهپله مراحل ترقی را طی كرد تا دیده شود. او پیش از این در كارهای سینمایی دیگری بازی كرده بود، اما حضور در «شمسالعماره» كه یك كار تلویزیونی است، باعث شد كه دیده شود.
او برای ما از دوران كودكیاش گفت، از ورزش و مطالعه و از اینكه از زندگیاش راضی است. حضور در شمسالعماره را یك كارگاه بازیگری میداند، امیرحسین از دلمشغولیهایش هم برایمان گفت، از اینكه چند سالی مربی تنیس بوده، یك ورزش سخت و مشكل… البته از ترس هم برای ما گفت، امیرحسین مثل خیلی از آدمهای دیگر… از «تنهایی و ارتفاع» میترسد اوقات فراغت امیرحسین با پسرش ارشیا میگذرد، مثل هر پدر ایرانی، عاشقانه به فرزندش عشق میورزد. این گفتگو را بخوانید.
بازیگری
اگه بگم علاقه به ماجراجویی و دیدهشدن نداشتم، دروغ گفتهام. من اصلا اهل پز دادنهای روشنفكری نیستم یعنی اصلا از اون جنس نیستم. من دلم میخواست با بازیگری دیده شوم.
پارتی
برای بازیگر شدن پارتی نداشتم، اگه داشتم فكر نمیكنم 16 سال طول میكشید تا بازیگر شوم از زمانی كه تصمیم گرفتم و اولین دوره كلاسهای بازیگری رو گذروندم این همه سال طول كشید، از او میپرسم كه نظرت درباره شهرت چیست؟ كه میگوید: «چه كسی دوست ندارد».
دوست ندارم به چیزهایی كه نرسیدم فكر كنم و در موردشون حرف بزنم من یه بهمنیام!
نقش شكور
این دومین همكاری من با سامان مقدم بود. دستیار او با من تماس گرفت. قرار گذاشتیم با آقای مقدم صحبت كردیم و من شدم «شكور شمسالعماره»، راهنماییهای آقای مقدم معجزه میكند. خوب راهنمایی میشی و طوری روتوش میشی كه تصویر كاراكتر رو تو ذهنت میبینی. سامان مقدم بازیگرش رو تنها جلوی دوربین رها نمیكند و این حس رو بازیگرش هیچوقت پیدا نمیكنه كه تنهاست. این خیلی مهمه.
موسیقی
هنگام رانندگی و وقت تنهایی موسیقی با من است. رفتن به جاهای شلوغ، همیشه برام سخته. كنسرت هم همین طوره مگه مجبور باشم یا كنسرت، رفیقم باشه كه من ترانهها و صداشو دوست داشته باشم و خودم مدتها منتظرش بوده باشم كه اونوقت خیلی مزه میده.
اگر واقعا وقتی باشه كه بشه بهش گفت: اوقات فراغت، هیچ جا برام لذتبخشتر از خونم نیست. مسافرت هم چرا كه نه، البته همه اینا در كنار همسر و پسرم.
دو فرزندیم
من و خواهرم كه هر دو متاهل هستیم، دو فرزند خانواده رستمی را تشكیل میدهیم. ثمره ازدواجم یك پسر به نام «ارشیا» است، در 13 بهمنماه سال هزار و سیصد و پنجاه و… به دنیا آمدم.
دوران كودكی
بهترین دوران زندگیام تا الان دوران كودكی بوده، «ساده، رنگی و پاك» شبهای تابستون تمام فكرم این بود، نخوابم و یواشكی بروم و بازی كنم. اما موقعی این دنیا برای من بد میشد كه خواهرم نمیاومد برای چندمین بار با من یه بازی تكراری را دوباره بازی كند. آرزوهای كودكی خیلی عجیبی داشتم، مثل آرزوی اینكه، پدر و مادرم سركار نرن و همگی با هم باشیم یا بگذارید از كابوسهایم برایتان بگویم؛ «دورهای بود كه مادرم بیمارستان شب كار بود و وقت خواب نمیدیدمش، وقتی كه دوران جنگ به خاطر شغلش به جبهه رفت همیشه نزدیك تلفن بازی میكردم كه شاید زنگ بزند.»
مدرسه و تحصیل
در تمام دوران تحصیل از كلاس اول دبستان تا دانشگاه، به جز دو بار همیشه شاگرد اول بودم! اما مدرك مهندسی دانشگاهم تا ترم شش ادامه پیدا كرد.
تولد پسرم
روزهای زیادی بوده كه برام خیلی عزیز بوده و به خاطرشون شكرگزار بودم. ولی اگه انتخابم یكی باشه روز تولد ارشیا، پسرم…
یك اتفاق خیلی خوب
بعضیها معتقدند در سریال شمسالعماره شانس روی دیگر خودش را به رستمی نشان داد و او پس از مدتها كه كارهای سینماییاش پشت در اكران میماند، موفق شد در كاری حضور پیدا كند كه دیده شود! از او نظرش را پرسیدیم كه گفت: «قطعا همین طوره. شمسالعماره یك اتفاق خیلی خوب در زندگی هنریام بود، بعد از بدشانسیهای تصویری فراوون.»
یاد گرفتم
بازی دركنار بازیگران بزرگ این مجموعه برایم مثل یك كارگاه بازیگری بوده، بازی آنان روی من خیلی زیاد تاثیر داشت! هر روز ازشون چیزهای تازهای یاد گرفتم. برای من یك كلاس كامل بازیگری بود. از همین الان كه اواخر تصویربرداری هستیم دلم براشون تنگ میشه.
كتاب
«خنده در تاریكی» یكی از كتابهای خوبی بوده كه خوندم، خیلی خوب بود و آموزنده.
تو كتاب خریدن خیلی بااستعداد و هولم!
متاسفانه تو خوندن تنبلم، یه عالمه كتاب نخونده دارم!
به ورزش عشق میورزم، از دوران كودكی تنیس بازی میكردم، من حدودا چهار سال مدرس تنیس بودم و از این راه پول درمیآوردم، تنیس و شنا بهترین و تنها انتخابهام برای وقت آزاد ورزشم هستند.
سامان مقدم
از الان با اینكه كار ساخت شمسالعماره تموم نشده، ناراحتم. سامان مقدم یك شخصیت استثنایی و درجه یكه. از اونجایی كه مطمئنم این روزها به خاطر درگیری با ساخت شمسالعماره و پیگیری مقدمات سفرش فرصت خوندن مجلات رو نداره، با خیال راحت میگم با وجودی كه شمسالعماره دومین همكاری من با ایشون بود ولی حسودیم میشه از این كه در كار بعدیشون نباشم.
آرامترین خواب جهان
هـر كه با مـرغ هـوا دوست شـود، خوابش آرامترین خواب جهان خواهــد شد.