وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

وکیل ملکی، هزینه وکیل ملکی تهران

گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا

گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا

گفت و گویی خواندنی با لیلا حاتمی و علی مصفا

 

اکران شدن فیلمی با بازی لیلا حاتمی و علی مصفا همیشه یک اتفاق جذاب برای سینمای ایران است. نه فقط برای سینمای ایران، بلکه برای ما که نوشتن در مورد سینما را به عنوان شغلمان انتخاب کرده ایم و به اقتضای آن ناگزیریم به فیلم هایی توجه کنیم که همیشه آثار ویژه ای نیستند. در مورد این دو نفر اما قضیه فرق می کند.

حضورشان در هر فیلمی همیشه ویژگی های چشم گیری دارد و بازی شان در هر اثری استانداردهای کیفی آن را بالا می برد. به خصوص در فیلمی مثل در دنیای تو ساعت چند است؟ که کاملا منطبق با سلیقه ی شخصی و سینمایی شان ساخته شده و عصاره ی دلچسب آنها از سینمای دلخواه و ایده آلشان است.

چقدر خوب که می شود به بهانه ی چنین فیلمی پای صحبت هایشان نشست و حرفه هایشان را در مورد شیوه ی بازیگری شان، شباهت ها و تفاوت هایشان با یکدیگر و دشواری های بازی کردن در فیلم های عاشقانه شنید و در کنارش به تعریف عشق گریز زد و بحث را به جاهای جذابی کشاند. و آنها هم حاضر می شوند به تمام سوالاتمان پاسخ بدهند و ترسی از عریان کردن احساسات و عقایدشان ندارند.

 

در مورد این فیلم می شود از جاهای مختلفی بحث را شروع کرد. اما انتخاب اول من فیلمنامه است. به عنوان کسی که مصاحبه های شما دو نفر را دنبال کرده ام، به این نتیجه رسیده ام که در انتخاب فیلم ها برای بازی کردن، همیشه برای فیلمنامه خیلی اهمیت قایل بوده اید تا از حضور در آن فیلم لذت ببرید. به همین دلیل می خواهم از اینجا شروع کنم که فیلمنامه ی آقای صفی یزدانیان چه مولفه ها و چه ویژگی هایی داشت که باعث شد شما دونفر قبول کنید یک بار دیگر در کنار هم در آن بازی کنید و برایش وقت و انرژی بگذارید و به نتیجه ی مطلوبی برسیم که الان با آن مواجه هستیم.

لیلا حاتمی: من شروع کنم؟

چرا که نه.

حاتمی: خب شما اگر فیلم را ببینید فکر کنم به ویژگی هایش پی می برید. یعنی لازم نیست که من بخواهم به عنوان یک کشف خدمتتان بگویم. من هم به همان خاطری که هر بیننده ای موقع دیدن فیلم تشخیص می دهد، دلم خواسته که در این فیلم بازی کنم.

خب این جذابیت ها که شما را ترغیب کرد که در این فیلم بازی کنید دقیقا چه چیزهایی بود؟ شاید بخشی از دلایلش به این بر می گشت که در دنیای تو ساعت چند است؟ یک فیلم عاشقانه ی دیگر بود و شباهت هایی به تجربه های موفق شما در پله آخر یا چیزهایی هست که نمی دانی داشت. شاید هم امکان بازی در فیلمی از آقای یزدانیان در این تصمیم موثر بوده.

حاتمی: من اصلا هیچ وجه اشتراکی بین این سه تا فیلم نمی بینم. قبلا که آدم ها فیلم چیزهایی هست… را به پله ی آخر تشبیه می کردند به اصرار می گفتم که نه، این فیلم ها هیچ ربطی به هم ندارند. فقط چون این بازیگرها در آنها بازی کرده اند [به خودش و مصفا اشاره می کند] شبیه به نظر می آیند. به همان اندازه هم فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ ربطی به دو تا فیلم قبلی ندارد. این فیلم ها، سه فیلم کاملا مجزا هستند با سه فضای دیگر. نه تنها با فضا، بلکه با سه حس دیگر.

 

یعنی فکر نمی کنید یک نخ تسبیحی به اسم عشق این سه فیلم را به هم مرتبط می کند؟

حاتمی: من اصولا وقتی از یک فیلم خوشم بیاید دیگر به موضوعش دقت نمی کنم. چه برای دیدن آن فیلم و چه برای بازی کردن در آن [مکث می کند]… دیگر نمی دانم چه چیزی باید اضافه کنم.

شما چطور آقای مصفا؟

علی مصفا: فارغ از ویژگی هایی که فیلمنامه ی این فیلم داشت، برای من قضیه کمی فرق می کرد. چون این فیلمنامه قرار بود در دفتر ما تولید شود و بر همین اساس از اول صحبت شده بود که من در فیلم بازی کنم. به همین دلیل این فیلمنامه با فیلمنامه هایی که از بیرون به دستم می رسد و آنها را می خوانم تا ببینم می پسندم در آنها بازی کنم یا نه فرق داشت. فیلمنامه ی در دنیای تو… را هم با این دید نخواندم که تصمیم بگیرم در آن بازی کنم یا نه. چون برایم مسلم بود که قرار است در این فیلم بازی کنم.

خانم حاتمی هم از ابتدا قرار بود بازی کنند؟

مصفا: بله.

 

پس مسیری که در این فیلم طی کردید تا حد زیادی با مسیر بازی در فیلم های دیگر تفاوت داشت.

مصفا: دقیقا… ولی به هر حال فیلمنامه ای هم بود که ویژگی های زیادی داشت. به نظرم این فیلم با همه ی فیلم هایی که امسال عرضه شده کاملا متفاوت است. یعنی در هیچ زمینه ای نمی توانیم بگوییم که این فیلم به دسته ی خاصی تعلق دارد. همه یا شاید تقریبا همه ی فیلم های امسال را بشود در دسته بندی هایی قرار داد و بگوییم هرکدام از آنها پیرو یک یا چند جریان سینمای ایران هستند. خود همین متفاوت بودن برای من عامل جذابیت بود.

می شود این را هم اضافه کرد که در دنیای تو… حتی در میان فیلم های عاشقانه ی سینمای ایران هم فیلم متفاوتی است و به جریان غالب آنها شباهت ندارد. این فیلم بیشتر حس و حال عاشقانه دارد و برخلاف فیلم های عاشقانه ی متعارف، خیلی از چالش های دراماتیک عاشقانه بهره نمی برد. شخصیت ها عشقشان را به شکل مرسومش بروز نمی دهند و فیلم به سمتی رفته است که ما هنگام تماشای آن، با کمک بازی شما دو نفر، موسیقی و نحوه ی کارگردانی آقای یزدانیان بیشتر درگیر یک جور حس و حال عاشقانه می شویم…

حاتمی: اتفاقا به نظر من شخصیت های این فیلم عشقشان را بروز می دهند و به همین خاطر مردم خیلی با فیلم همراه می شوند. عواطف در این فیلم خیلی مشهود است.

 

منظورمان این نیست که فیلم در نمایش عشق صراحت ندارد، بلکه در بیان عشق به شیوه ی مرسومی عمل نمی کند و آن را به کلام نمی آورد.

مصفا: عشق را به شکل متعارفی که در فیلم های دیگر دیده ایم نشان نمی دهد.

حاتمی: ولی ابراز عشق را در این فیلم کاملا و به وضوح می بینیم. شاید نوع جمله های عاشقانه ی این فیلم جمله هایی باشد که آدم ها به آنها عادت ندارند، ولی به نظرم حسش را کاملا درک می کنند.

آقای مصفا، شما هم مثل خانم حاتمی معتقدید که این سه فیلم غیر از این که بازیگرانش مشترک هستند شباهت های دیگری با هم ندارند؟

مصفا: بیینید، ما اصولا سلیقه هایمان خیلی با هم فرق می کند. منظورم از ما، من و آقای فردین صاحب زمانی و آقای صفی یزدانیان  است.

حاتمی: آن قدر هم فرق نمی کند. به نظرم اصلا ربطی به این موضوع ندارد.

مصفا: نمی دانم ربط دارد یا نه. شاید چون با هم معاشرت داشته ایم شباهت هایی با هم داشته باشیم.

حاتمی: [رو به علی مصفا] ببخشید یک لحظه حرفت را قطع می کنم… ببخشید، شما فیلم را دیده اید؟

 

بله، در جشنواره آن را دیده ایم.

حاتمی: [سرش را به نشانه ی تایید تکان می دهد و به مصفا اشاره می کند که ادامه دهد.]

مصفا: داشتم می گفتم که ما سه نفر اصولا سلیقه هایمان خیلی با هم متفاوت است. ولی خب، می پذیرم که حتما یک چیزهای مشابهی در این سه فیلم وجود دارد. این را درک می کنم و به نظرم طبیعی هم هست. چون به هر حال آدم هایی هستیم که چند سال در یک دفتر کار کرده ایم و از هم تاثیر گرفته ایم.

به عنوان بازیگر با چه چالش هایی برای بازی در این فیلم مواجه بودید؟ منظورم این است که به این هم فکر کردید که نقشتان در این فیلم با تجربه هایتان در فیلم های قبلی تفاوت داشته باشد، یا این که ضرورتی نمی دید به این نکته فکر کنید و بخواهید حتما بازی متفاوتی ارائه بدهید.

حاتمی: من که هیچ وقت به این فکر نمی کنم که در یک فیلم بازی متفاوتی داشته باشم. بیشتر فکر می کنم شبیه همان چیزی بشوم که در سناریو وجود دارد.

مصفا: من هم فکر می کنم در این فیلم  همان کاری را کرده ایم که در هر فیلم دیگری انجام می دهیم. تمایزهایی هم اگر وجوددارد مربوط به خود فیلمنامه است، وگرنه من و خانم حاتمی در این فیلم همان نوع همکاری را داشته ایم که در فیلم های دیگر تجربه کرده ایم.

اگر همین تعبیر «نوع همکاری شما و خانم حاتمی» را باز کنیم به بحثمان کمک زیادی می کند. شما دو نفر برای این که به درک دقیقی از فیلمنامه برسید دقیقا چه کارهایی می کنید؟ چقدر با هم صحبت می کنید؟

حاتمی: وقتی یک سناریویی خوب نوشته می شود و مسیر درستی دارد، لزومی ندارد شخصیت ها تحلیل بشوند و بحثی صورت بگیرد. همه چیز واضح است و در یک مسیر مشخص پیش می رود. مثل یک صحنه ی خوب در یک فیلم تماشا می کنید یا در یک کتاب می خوانید. خود این صحنه ها شما را پیش می برد و کمک می کند که آدم ها را بشناسید و موضوع را بفهمید. بازیگر هم با بیننده فرقی ندارد. من که این شکلی ام و با بیننده فرقی ندارم.

مصفا: ولی ما اصولا شکل برخوردمان با نقش با هم فرق می کند. خیلی هم با هم راجع به نقش مشورت نمی کنیم، به این صورت که مثلا اینجا یا آنجا من این کار را می کنم.
حاتمی: بله، درست است. اصلا این کار را نمی کنیم. سعی می کنیم بازی کردن برای خودمان هم غافلگیرکننده باشد.

 

راجع به این «فرق» بیشتر صحبت می کنید؟

مصفا: [با خنده] راجع به این فرق؟… [رو به لیلا حاتمی] چه جوری فرق می کنیم با هم؟

حاتمی: ما فرق نمی کنیم با هم.

مصفا: جدی؟ [می خندد]… خب به نظر من خانم حاتمی نسبت به من خیلی فطری تر بازی می کنند. برای همین می گویم فرق می کند. ایشان سعی می کنند چیزهایی را که نوشته شده، همان طور که نوشته شده بپذیرند و اجرا کنند. استنباط من این است. در حالی که من نمی توانم چیزی را که نوشته شده دقیقا همان طور که نوشته شده اجرا کنم. بنابراین دنبال راه دیگری می گردم. دلیلش هم این است که من انعطاف و جنس بازی فطری خانم حاتمی را ندارم.

دقیقا چه کار می کنید؟ مثلا نقش را اجزای خرد تقسیم می کنید تا با کمک آنها به قله ی موردنظرتان برسید؟

مصفا: نه، این طور نیست. من سعی می کنم به جای این که نقش را به همان شکلی که نوشته شده اجرا کنم. معادلش را توی خودم پیدا کنم و به یک برآیند و توافقی با نویسنده یا کارگردان برسم.

یعنی برخوردتان با نقش حسابگرانه تر است؟

مصفا: بیشتر به این فکر می کنم که خودم چی را می توانم اجرا کنم. این سبک درواقع یک جور راه فرار است. البته نمی شود به آن گفت سبک. صرفا یک راه فرار است.