—
حس اون سیگار رو دارم که همه جا حرف از ترک کردنشه …
—
یک نخ سیگار کشیدم … هرکس دید گفت: چه نقاش زبردستی!!!
—
درست است که شهریور است اما من بهمن میکشم و قلبم تیر …
—
از آن روز که رفته ای، کارت شارژ ها را سیگار می خرم و با خیابان ها و تنهایی ها حرف می زنم …
—
سیگار دود می کنم تا یادم بماند من احمق بیشتر از این ریه های سوخته ام دوستت داشتم …
—
نه یک نخ …
نه یک پاکت …
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد!
تا خودم نسوزم دلم آرام نمی شود …
—
درد مرد را …
یا مرد می فهمد یا دود سیگار!
—
تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …
—
میگن سیگار به آدم آرامش میده!
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …
—
وای بر من!!!
دیگری مرا سوزاند و من سیگار را …
—
بعضی آدما باید مثل پاکت سیگار برچسب هشدار داشته باشن تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون از درون نابودت می کنه …
—
فقط دلم می خواست تو دوستم داشته باشی حتی به اندازه ی کـشیدن یک نخ سیگار …
—
خدایا! بیا قدم بزنیم …
سیگار از من … باران از تو …
—
جاسیگاریم را گم کرده ام … تو ندیدیش؟
خودش مهم نیست … زیرش دردهایم را قایم کرده بودم …
—
سیگارها برایم دو دسته اند:
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت!
هر دو برایم حس غریبی دارند:
اولی، به خاطر دلهره ی نیامدنت و دیگری از ترس دیگر ندیدنت …
—
امان از روزی که سیگار بخاطر کسی بیاد گوشه لبت که بخاطر همون سیگارو ترک کرده بودی …
—
پرسید: سیگارت رو ترک کردی؟
گفتم: نه، کبریت رو ترک کردم!
حالا دیگه سیگار رو با سیگار روشن می کنم!
—
من برای او فقط یک نخ سیگار بودم …
کامش را گرفت و زیر پاهایش لهم کرد …
—
سیگارت را پشت دست من خاموش کن؛ بگذار این داغ نشانی باشد برای دیگر دل نبستن ها!
—
یک نفر انگار عاشق می شود
با نخی سیگار عاشق می شود
بر نگاهی ساده و چشمی تهی
تکیه بر دیوار عاشق می شود.