ایران ناز » ادبیات،شعر و داستان
یک عینک برای پدری
که چشمهایش دیگر نمی بیند …
و حالا می رَوَم برای او که نیست ،
گل نسرین بچینم …
شاد یا غمگین ،
زندگی ، زندگیست …
و اگر فردا
برای شکار پلنگ به دریا رفتم، تعجّب نکنید!…
.::. رسول یونان .::